spacer
.....................به شمالی باستان خوش امدید
Welcome to www.shamali.net - Enjoy your visist 1
  1
The Ancient Shamali 1
1
header

امیر حبیب الله
 خادم دین رسول الله

فصل اول 

نگاهی به سلطنت امان الله خان

امیر حبیب الله خان (پدر امان الله خان) و ملکه علیا جناب.

در اوان سلطنت امیر حبیب الله سراج المللة والدین سه مرکز مبارزه برای قشر جوان و روشن فکر بوجود آمد. (١)

________________________
(١) افغانستان در مسیر تاریخ اثر غبار.

١ - لیبرال های دربار که خواهان ریفورم در داخل رژیم سلطنتی بودند. 

٢ - دیموکرات های خارج دربار که مرکزیت آنها لیسهً حبیبیه بود. 

٣ - روشنفکران مبارز خارج حلقهً دربار و لیسه حبیبه که در شهر کابل فعالیت داشتند.

این سه مرکز بالاخره پس از تماسها و مذاکراتی موًفق شدند تا هستهً یک حزب را بنام «جمعیت سری ملی» اساس گذارند که مرام آن تبدیل حکومت مطلقه به شاهی مشروطه، تحصیل استقلال کشور و نشر فرهنگ و تمدن جدید در افغانستان بود. ولی اعضای آن بزودی افشا و تعدادی کشته و عده ای هم زندانی گردیده و فعالیت های آن به سردی گرائید.

راپور های ارائه شده به امیر در مورد فعالیت های سیاسی حزب متذکره دست عین الدوله امان الله پسر سوم امیر را در آن دخیل میدانست که سبب بی اعتمادی امیر بر او میگردید، خصوصا ً که مرزا محمد حسین خان مستوفی الممالک هر حرکت سیاسی و فعالیت های ضد دولت را به امان الله مربوط میدانست و این همه سبب شد تا امیر حبیب الله خان امان الله را به حبس و مادرش را به طلاق تهدید نماید ولی سردار نصرالله خان نایب السلطنه آن دو را از خطر رهانیده و تضمین آیندهً شانرا نزد امیر نمود. 

این حس بی اعتمادی بین پسر و پدر سبب شد تا امان الله خان به فعالیت های بیشتر سری دست بزند و هستهً تحول را در نفس دربار نشو و نمای بیشتر ببخشد، اصلاح طلبان و ناراضیان دربار دور انان الله خان جمع شدهد و حزب سری دربار را تشکیل نمودند. این حزب زمانی از فعالیت بیشتر برخوردار گردید که امیر حبیب الله خان در اثر قدرت مطلق و عدم مسئولیت به یک زمامدار زودرنج ، خشن و بی باک تبدیل شد چنانچه هر آن درباریان او مورد هتک هرمت قرار میگرفتند.  

درباریان که روز به روز از روش امیر بیشتر منزجر میشدند به فعالیت های خود افزود خصوصا ً که در اواخر امیر آنقدر در زندگی داخل حرم و عیش و نوش فرو رفت که از رسیدگی به امور کشور کاملا ً باز ماند و این خود سبب شد تا زمینهً فعالیت مخالفین داخلی دربار را تسریع بخشیده و شب پنجشنبه اول حوت ‹١٢٩٧› شمسی مطابق ‹٢١› فبروری ‹١٩١٩› حزب سری دربار طی پلان منظمی امیر را در کله گوش لغمان توسط شجاع الدولهً غوربندی در بستر خوابش به قتل رسانید.  

جمعیت ملکی و نظامی که در لغمان در معیت امیر شهید بودند به سردار نصرالله خان نائب السلطنه بیعت نمود و وی پادشاه افغانستان شد. ولی طرح توطئه قتل امیر روی پلان حساب شده توسط سران حزب سری ریخته شده بود و به قیادت نائب السلطنه قناعت امان الله خان را فراهم نساخت و اطرافیانش رهبرشان عین الدولهً جوان رادیکال را رویکار نمودند. بنا ً امان الله خان به تشویق اعضای حزب در کابل اعلان پادشاهی نمود و مردم و اراکین دولت به او بیعت نموده و طی نامه ای از سردار نصرالله خان تقاضا شد تا از سلطنت دست کشیده به امان الله خان بیعت نماید.  

ولی علاقه مندی عوام و درباریان خارج حلقهً حزب سری دربار به نائب السلطنه بیشتر بود و اطرافیان نصرالله خان طرح یک حملهً همه جانبه را بالای کابل ریختند که اگر عملی میشد شاید امان الله خان دستگیر میگردید ولی نصرالله خان که شاعر، حافظ قران و مخالف خونریزی بود در جمع سپاه  و اهالی گفت: « اگر من برای گرفتن تاج و تخت بجنگم تمام سرحدات شرق کشور زیر پرچم من جمع خواهند شد ولی ریختن خون در افغانستان به نفع اسلام و مسلمان ها نیست. لهذا من از سلطنتی که بالای خون بیگناهان بنا گردد گذشتم.» آنگاه به منشی خود میرزا محمد عمر خان دستور داد تا بیعت نامه اش را عنوانی امان الله خان بنویسد و بدینوسیله رئیس حزب سری دربار و پسر امیر حبیب الله خان پادشاه افغانستان گردید. 

پادشاه جدید در نخستین اعلامیهً خود عنوانی مردم و سپاه که در سراسر کشور پخش گردید متذکر گردید: «من تاج سلطنت را به شرطی پذیرفتم که استقلال و آزادی داخلی و خارجی افغانستان تضمین گردد و به زندگی سپاه که حامی سرحدات کشور عزیز است توجه بعمل آید. » این اعلامیه که تاثیر عمیقی در بین مردم به خصوص سپاه بخشیده بو، هر نوع مخالفت را با امیر جدید را به زودی در سراسر کشور سرکوب کرد و مخالفین دست بسته از طرف سپاه به کابل فرستاده شدند.

امان الله پنج روز پس از سلطنت مرام نامهً خود را طی دومین اعلامیه چاپ و در سرتاسر کشور پخش نمود که بخشی از آن چنین است:  

«ملت معظم افغانستان! حینیکه جناب پدر بزرگوارم به شهادت رسید شما ملت بار سنگین او را به عهده من گذاشتید، من هم نزد شما عهد بستم که افغانستان باید مثل سایر ممالک مستقل در داخل و و خارج آزاد و مستقل باشد و ملت افغان هم در داخل کشور از هر نوع تجاوز و ظلم محفوظ بوده دارای آزادی کامل در چوکات قانون باشد. کار اجباری و بیگار در تمام رشته ها ممنوع و ملغی است. شما در حفظ دین، دولت و ملت خود بیدار و در نگهبانی وطن هوشیار باشید. از خداوند بزرگ بشما و تمام مسلمین جهان خیر و سعادت تمنا دارم ....» 

کشیدن پای جهاد با انگلیس توسط پادشاه جدید تمام طبقات ملت مسلمان و آزادی خواه افغانستان را متحد ساخته و همه برای مبارزه و جهاد علیه انگلیسها آمادگی گرفتند. امان الله خان که آوازه های دست داشتن در قتل پدرش را از مردم میشنید و از جانبی بنا بر ضعف اقتصادی قدرت نداشت تا به تعهدش به نظامیان در جهت ازدیاد معاشات شان وفا نماید بنا ً جنگ با انگلیس و توجه ملت را به امور خارجی و بسیج آنها را با یک دشمن مشترک برای خود یک امر حیاتی تلقی نموده دست به کار شد و قوت های نظامی کشور را در محاذ ننگرهار تحت قومانده صالح محمد خان، در پکتیا تحت قومانده نادرخان و در قندهار زیر فرماندهی عبدالقدوس خان اعتمادالدوله اعزام نمود.  

طبق دستور مقام سلطنت قوماندان افغانی در هر سه محاذ بایست به تاریخ معین و بعد از دستور مرکز به تعرض آغاز مینمودند اما در محاذ خیبر صالح محمد خان بدون اعلام رسمی جنگ از مرکز بتاریخ ‹١۳› ثور ١٢٩٨   ( ۳می ١٩١٩ ) امر تعرض را صادر کرد و نبرد شدیدی آغاز گردید در حالی که جنگ به نفع قوای افغانی دوام داشت و در عقی جبهه مردم قهرمان آفریدی به طرفداری افغانها علیه قوت های انگلیس قیام نموده بود، سپهسالار صالح محمد خان که در انگشت پایش زخم جزئی برداشته بود با رئیس ارکان خود محمد گل خان مهمند یکی بعد دیگری میدان جنگ را ترک گفتند. این حرکت خاینانهً صالح محمد خان مهمند که زنده میدان جنگ را رها نمودند مورد تنفر و انزجار اردو و مردم قرار گرفت و این خیانت تاریخی و عمل بزدالانه برای ابد در پیشانی هر دویشان نقش بست چنانچه صالح محمد خان محبوس گردید و محمد گل خان مهمند از کار برطرف شد. 

 عسکر که بعد از فرار این دو نفر عقب نشینی کرده بود، به قیادت صاحبزاده محمد صدیق خان کند کشمیر دکه را از محاصره انگلیس ها خلاص کرده تا عقب خط دیورند پیش رفت که در آنجا فرمان جنرالی وی از طرف امان الله خان به او تفویض گردید و در دوره سلطنت او پنج سال در جلال آباد و پنج سال در گردیز حاکم اعلی و جنرال بود. در محاذ قندهار سردار عبدالقدوس خان اعتماد الدوله پس از دستور مرکز طی حمله شدیدی قوای انگلیسی را مجبور به عقب نشینی ساخته تا منطقهً بعزه آنطرف خط دیورند پیش رفته و علاوه بر معسکر چمن قرارگاه انگلیس را در کویته نیز تحت تهدید قرار داد.

  

در محاذ پکتیا جنرال نادر خان قوت های دشمن را در وزیرستان، پیوار و تل مورد حمله قرار داده شد و با فتح مناطق متذکره قوت های انگلیس در کوهات و پشاور زیر ضربه قرار گرفت. در این جنگ کارروائی عبدالقیوم خان کند کشمیر پغمانی آمر توپخانه قابل تحسین بشمار میرود. یکبار نادر خان در اثر شایعه ای که انگیس ها قوه زیادی را نزدیک تل آماده کرده اند بنای فرار را گذاشت اما شمس المشایخ مانع او گردید. 

در حالیکه قوای افغانی آماده بودند تا با یک حرکت دیگر کویته و پشاور را متصرف شوند و به اینصورت با تصرف پشاور سپاه انگلیس در خیبر منهزم و و مناطق از دست رفته افغانستان که تحت معاهده ً منحوس دیورند به انگلیس سپرده شده بود اعاده میگردید ولی متاًسفانه دربار متزلزل کابل بدون هیچ نوع مشوره با قوماندان جنگ و مردم افغانستان خواهش متارکه دولت شکست خوردهً انگلیس را پذیرفته به قوماندانان در تمام محاذ ات جنگ امر تخلیهً مناطق مفتوحه را صادر کرد و سپاه فاتح افغانی مجبوراً رجعت نمودند نقاط مهمی که با خون صدها فرزند شجاع افغان فتح شده بود، دوباره به دست دشمن افتاد.

  

به هر صورت بتاریخ ١۳ جوزای ١٢٩٨ ( ۳ جون ١٩١٩)  متارکه بین دولت افغانستان و انگلیس اعلام گردید و در کنفرانس منعقده راولپندی استقلال افغانستان به رسمیت شناخته شد و بدین صورت ملت مسلمان و قهرمان افغانستان در سایهً مبارزه و رشادت ملی، دولت بزرگ و فاتح انگلیس را که به اصطلاح آفتاب در سایهً مستعمراتش غروب نمیکرد، درهم شکست و اولین کشوری شد که استقلال خود را به زور شمشیر از دشمن قوی حاصل و ندای آزادی خواهی و مبارزه علیه استعمار انگلیس را در سرتاسر مشرق زمین بلند کرد. بعد از این فتح بزرگ امان الله خان با لقب غازی در قلب فرد فرد ملت ما جا گرفته و مردم افغانستان از داشتن چنین شاه به خود می بالیدند.  

به تعقیب اعاده استقلال کشور امان الله خان آمادگی خود را برای همکاری با دولت اسلامی بخارا علیه کمونستان اعلام نموده مغرزه ای را به کمک سید عالم پادشاه بخارا در جنگ با کمونستان طرفدار مسکو اعزام نمود که منجر به جنگ اگست (١٩٢٠) بین طرفداران پادشاه که حکومت اسلامی میخواستند و کمیته جوانان بخارا که طرفدار رژیم کمونستی به سبک  مسکو بودند گردید که این حرکت امان الله خان وی را بیشتر محبوب القلوب ملت گردانید.  

گر چه در نبرد متذکره قوای مسلمانان بر کمونست ها غالب گردید ولی متاًسفانه در اثر بی کفایتی شاه بخارا از یکطرف و اشتراک قوای روسی به نفع کمیتهً جوانان بخارا از جانب دیگر کشور اسلامی بخارا به اشغال روسها درآمد و عساکر افغانی را روسها اسیر گرفتند. دولت افغانستان طی مذاکراتی توانست عساکر مذکور را بزودی آزاد سازد و به پادشاه فراری بخارا پناهندگی سیاسی بدهد چنانچه در قلعهً فتوح نزدیک کابل از طرف امان الله خان به فامیلش جایداد بزرگی بخشیده شد.  

پس از استقلال و همکاری با مردم مسلمان بخارا امان الله خان از اعتماد کامل ملت بهره مند گردیده و مردم با شور و شعف از برنامه های او که ملت افغانستان را در شاهراه حیات نوین رهنمائی میکرد، استقبال نمودند. برنامه های عالی او شهزاده و شهزاده بازی و اعطای معاشات نسبی برای فامیل مفت خوار محمد زائی را قطع کرد. کنیزی و غلامی را لغو نمود، جزا های غیر انسانی از قبیل بستن موی زن مجرم به دم اسپ و نشاندن مرد مجروح در کجاوه و انداختن آن از قلهً کوه به پائین و یا به دهن توپ پراندن افراد ممنوع قرار گرفت.

در جهان اسلام نیز که مسلمانان که خلافت عثمانی را تجزیه یافته می دیدند چشم امید به سوی افغانستان و پادشاه جوان آن دوخته بودند و شعارپان اسلامیزم امان الله خان که مسلمین را به اتحاد و همبستگی دعوت میکرد سبب شد تا مسلمانان جهان افغانستان را بزرگترین پایگاه اسلام و ضد استعمار غرب و امان الله خان را بهترین شخصیتی که به احساسات عمیق شان جواب مثبت میداد بشناسند. مخصوصاً محبوبیت روز افزون امان الله خان بحیث ناجی در نیم قارهً هند انگلیسها را به اندیشه عمیق افگنده بود چه شاه افغانستان در شرق به صفت مبارزه راه آزادی و در غرب به حیث فاتح جنگ در مقابل امپراطوری بریتانیای کبیر شناخته شده بود.

ولی افسوس که این محبوبیت با سفر پادشاه به اروپا و اتحاد شوروی خدشه دار گردید و عدم توجه به معتقدات و عنعنات مردم محبت مردم را به وی به تنفر تبدیل نمود.





Copyright Shamali.net All Rights Reserved.
Register Forgot Pass?