ملاقات های حبیب الله با بزرگان منطقه:
ملاقات حبیب الله و امضای معاهده بین او و احمد علی خان رئیس تنظیمهء شمالی و نماینده خاص پادشاه در شمال به حبیب الله شخصیت قانونر داده و تمام مردم منطقه از ته دل او را دوست داشتند و از موفقیت موصوف خرسند بودند، حبیب الله هم در سایهء همکاری دولت هر روز به مناطق مختلف شمالی رفته و با روحانیون، متنفذین قومی و سایر مردم محشور میشد و بدینصورت نفوذ او در بین مردم بیشتر میگردید در حالیکه ملا های جنگ علیه حکومت به فعالیت های تبلیغاتی خود ادامه میدادند.
حبیب الله نخستین مشورهء خود را در جهت قیام علیه حکومت امان الله خان و آمادگی های ضمنی خود را با صاحبزاده عبدالله جان در میان گذاشته پس از مشوره به همکاری موصوف توانست با سایر شخصیت های مهم منطقه به خصوص علما و روحانیون در تماس شد.
مذاکره با بزرگ جان مجددی:
بزرگ جان مجددی فرزند شاه قیوم احمد متولد در ١٢٥٧ هـ ش و متوفی در ١٣٢٢ بخاطر اشتراک در جنگ استقلال و قیادت عالمانه و شجاعانهء مردم شمالی در آن جهاد مقدس و داشتن خلعت خلافت در طریقه های تصوف و خدمت در راه ترویج شریعت و تقوی از احترام خاصی در بین اهالی شمال کابل برخوردار بود و مردم او را بحیث پیر اعتقاد داشتند. عبدالله جان از حبیب الله پرسید با بزرگ جان ملاقات نموده اید گفت: نام حضرت صاحب را شنیده ام. ملا های جنگ با او مفاهمه نموده اند. اما خودم تا حال دور مورد قیام با وی مذاکره ننموده ام.
عبدالله جان به خاطر مساعد ساختن زمینهء ملاقات بین آن دو از بزرگ جان دعوت بعمل آورد و شب جمعه ٧ عقرب (١٣٠٧) طی دعوتی حبیب الله با بزرگ جان آشنا شده پس از ادای احترام گفت: «حضرت صاحب شاید بشما بهتر معلوم باشد که امان الله کافر شده و شریعت را زیر پا گذاشته بر شما علما و روحانیون واجب است تا جهاد را علیه او اعلام نما ئید. ما میخواهیم علیه حکومت لاتی جهاد کنیم، کدام مقصد دیگر نداریم، بی سواد هستیم، پادشاهی هم نمیخواهیم و یگانه آرزوی ما صرف و صرف رضای خالق (ج) است.
«ولی تا زمانیکه شما بزرگان مردم را علیه حکومت لاتی امان الله به قیام و جهاد دعوت نکنید کسی به گپ ما نمیکند و ما هم به حیث یک مسلمان وظیفه ای را که به عهده داریم نمیتوانیم انجام دهیم»
پس از ختم سخنان حبیب الله بزرگ جان گفت:
ما مسلمان و پیرو شریعت حضرا محمد (ص) میباشیم روزی که امان الله اعلام جهاد عیله فرنگی ها را به خاطر آزادی کشور اسلامی ما صادر کرد در پهلویش ایستادیم، حینیکه امان الله را با لباس وطنی در حال ادای نماز در مسجا ارگ دیدیم، خدای خود را شکر گفتیم و او را اولوالامر خود خواندیم. وقتیکه دزدان امنیت را مختل نمودند به صفت یک مسلمان با حکومت همکاری کرده دشمنی دزدان و مفسدین و قطاع الطریقان را با کمال افتخار قبول کرده آنها را به دولت معرفی و تسلیم نمودیم. ولی زمانیکه شاه از روسیه برگشت تغیر نمود، شریعت را پایمال، علما را توحین و راه حق را فراموش کرد. نورالمشایخ را فرار و سایر علما را یا اعدام و یا زندانی ساخت. بناً ما خود ر ا از اطاعت او شرعاً معاف دانسته تا وقتیکه اعمال و کردار تو و رفقایت مطابق راه خدا و رسول باشد با تو به صفت یک مجاهد! هر همکاری که از دست ما براید دریغ نخواهیم کرد و در حقت دعای خیر میکنیم.
با ختم حرف های بزرگ جان، عبدالله جان رشتهً سخن را بدست گرفته گفت: هر افغانی که خود را مسلمان می داند باید آرام ننشیند. من با عده ای از درباریان پادشاه ملاقات کرده ام اکثر آنها از عملکرد شاه شاکی هستند حتی سرادار عنایت الله خان معین السلطنه هم تقاضای ملاقات با حبیب الله را نموده است، اعضای مجلس با استمعاع این خبر به حیرت افتادند، بعضی گفتند به بهانهً ملاقات کدام توطئه نباشد ولی عبدالله جان همه را مطمئن ساخته گفت: تا جائیکه من عنایت الله خان را میشناسم و از درون سلطنت پدر شهیدش امیر حبیب الله خان با او آشنا هستم وی شخص مسلمان و روشن ضمیر بوده از عملکرد غیر اسلامی برادرش سخت به ستوه آمده و میخواهد تا که این مشکل از هر طریق ممکن حل گردد.
اعضای مجلس روز تعین ملاقات را به بزرگ جان محول کردند و او شنبه آینده را تعین نمود.
ملاقات با سردار عنایت الله خان:
روز شنبه ١٦ عقرب فرا رسید، بزرگ جان و عبدالله جان برای پذیرائی از معین السلطنه عازم منزل عبدالرحمن خان پوپلزائی خسر عبدالله جان گردیدند که در قریه لچکان موقعیت داشت. ساعت ٨ شب سردار عنایت الله خان معین السلطنه، سردار حیات الله خان عضدالدوله و سردار محمد عثمان خان نائب الحکومه سابق قندهار رسیدند و منتظر حبیب الله کلکانی بودند. حدود ساعت ٩ شب حبیب الله و حمیدالله داخل شدند، مهمانان (سرداران عالی رتبهء خاندان شاهی) و میزبانان به احترام غریب بچهء انگور فروشء پوستینچه پوش برهنه پای بیسواد به پا خاستند و با او بغل کشی نمودند.
پس از صرف طعام مذاکرات آغاز گردید و در ختم مجلس هر سه سردار همکاری خود را با یک قیام صلح آمیز ومردمی اعلام نمودند و خواهش کردند تا یک هفته قبل از اعلام قیام عمومی آنها در جریان گذاشته شوند و جریان این مجلس نیز بیرون نبراید. ساعت ١٢ شب مجلس به پایان رسید و مهمانان عازم کابل شدند. (١)
_______________________
(١) این داستان را محترم عبدالرحیم جان فرزند عبدالله جان که هنگام تحریر این رساله بعمر ٨٩ سالگی حیات داشت برایم بیان کرد.
ملاقات با شمس الحق مجددی:
به همکاری عبدالله جان زمینهء ملاقات حبیب الله و شمس الحق (مجددی) مشهور به حضرت کوهستان در قریه عزت خیل کوهستان صورت گرفت. شمس الحق (مجددی) متولد در ١۲٤۳ و متوفی در ١٣٠٩ از کبار شخصیت های روحانی و از متوفین بزرگ کوهستان بوده و بنابر ظهور کراماتی مردم عقیده و اخلاص خاصی به او داشتند. حبیب الله در یکی از شب های زمستان عازم کوهستان گردید و هدف خود را به شمس الحق تشریح کرده طالب کمک شد. مرشد کوهستان حمایت خود را از حبیب الله اعلام داشت و بدینصورت ساحهء فعالیت حبیب الله از کوهدامن به کوهستان نیز توسعه یافت و مردم کوهستان حسب دستور مرشد شان هر نوع همکاری خود را به قیام عمومی علیه امان الله اعلام نمودند.
ملاقات با مولوی عبدالغنی:
مولوی عبدالغنی فرزند قاضی عبدالحکیم متولد در ١۲٦٠ و متوفی در ١٣٤٧ از علمای بزرگ ولایت پروان بود و بنابر زندگی در قریهء قلع بلند پروان به مولوی صاحب قلعه بلند مشهور است و چون اجداد او همه از علمای مشهور بودند طرف توجه و احترام خاص اهالی منطقه قرار داشته در مجالس بزرگ دولتی و لویه جرگه ها خصوصاً در عصر سلطنت امان الله خان اشتراک نمود و در مبارزات اسلامی چه در زمان سلطنت امان الله، چه در حکومت نه ماهه حبیب الله کلکانی و چه در عصر سلطنت ظاهرشاه با تاًسیس حزب الله افغانستان سهم فعالی داشته خدمات ارزشمندی انجام داده است.
حبیب الله در اثر مراودهء ملاهای جنگ زمینهء ملاقات با مولوی قلعه بلند را مساعد ساخت و از اهداف خود او را مطلع گردانید، مولوی قلعه بلند روی اندیشه پاک دینی از داعیه حبیب الله حمایت نمود و جریان را با دو نفر علمای بزرگ منطقه هر یک مولوی محمد رفیق و مولوی محمد یونس در میان گذاشته از آنها طالب همکاری با حبیب الله شد و پس از تبادل نظر همه علمای پروان که به شخصیت سه عالم متذکره احترام داشتند از داعیهء کلکانی حمایت خود را اعلام نمودند.
به قرار روایت داکتر عنایت الله ابلاغ، مولوی صاحب بنابر تظلم یکنفر سِک که گویا حبیب الله و دار و دسته اش او را تهدید کرده اند که یا سه هزار روپیه به او بدهد یا خانه اش را طعمه حریق خواهند ساخت، از قلعه برامده با حبیب الله مواجه گردید و بعد از استماع داعیهء حبیب الله کمر او را به حیث امیر حرب بست و فردایش بمعیت دو مولوی مذکور به حسین کوت رفته و با حبیب الله پیوست و در خطبه نماز جمعه در مسجد مستوفی نام حبیب الله خوانده شد.
ملاقات با محمد شریف آخندزاده:
محمد شریف مشهور به میاگل جان پسر آخندزاده صاحب تگاب متولد ١۲٨٠ و متوفی در ١٣٦٢ هـ ش از روحانیون بزرگ تگاب بوده اهالی منطقه و مناطق همجوار آن ارادت خاصی به او داشتند. با پا در میانی مولوی صاحب قلعه بلند زمینهء ملاقات حبیب الله با وی مساعد گردید و همکاران این شخصیت روحانی با داعیه و قیام علیه حکومت بدعت پسند امانی سبب شد تا ساحهء فعالیت های حبیب الله به نجراب و تگاب نیز گسترش یابد.
ملاقات با پسران خواجه جان صاحبزاده:
در قریه (دهقانی) پروان پسران خواجه جان صاحبزاده زندگی میکردند که از اعتماد زیادی بین مردم پروان برخوردار بوده و از نواده های میر مسجدی خان مجاهد کبـــیر در تجاوز اول انگلیس بر افغانستان بودند. صاحبزاده محمد صدیق، صاحبزاده عطاءالحق، صاحبزاده شیرجان و صاحبزاده محمد کریم هر یک از شخصیت های مدبر و سیاستمدار کشور بوده نظر به خدمات و حسن اخلاق شان طرف اطمینان مردم پروان و حکومت قرار داشتند. در این وقت صاحبزاده محمد صدیق حاکم اعلی و قوماندان فرقهء گردیز، عطاءالحق وکیل قول اردوی مرکز و شیرجان بیکار و محمد کریم مصروف زمینداری ارثی شان بود.
حبیب الله پس از مذاکره با احمد علی خان و رفت و آمد به سرای خواجه با حاکم وقت شیرجان پسر خواجه جان صاحبزاده در کوچه باغها برخورد مسلحانه داشت، احمد علی خان، شیرجان را که در صدد گرفتاری حبیب الله بود، از حکومت کوهدامن برطرف کرد و او به دهقافی رفت که محل زندگی فامیل او بود.وقتی سید حسین ارگ جبل السراج را محاصره کرد، یکنفر را نزد شیرجان فرستاد که با یکعده خود را به جبل السراج برساند ولی شیرجان به برادر خود محمد کریم گفت سید حسین یک آدم لچک و بد زبان است. بهتر است نزد خود حبیب الله برویم و همان بود که در حسین کوت به او پیوستند در حالیکه جنرال محمد صدیق به وظیفه خود در گردیز ادامه داد و عطاءالحق را امان الله خان به مشرقی فرستاد تا شنواری ها را نصیحت کند که چرا در برابر پادشاه اسلام بغاوت کرده اند. شیرجان از ملاقات معین السلطنه با او مطلع بود و از طرفی حافظ قران و ادیب برجسته بود عملکرد های پادشاه در برابر مسلمانان و دین اسلام طرف تائید او قرار نداشت.
فعالیت های برق آسای حبیب الله، رفقا و ملا های جنگ و ملاقات های شان با سایر متنفذین و علما چون گدا احمد مجددی پروانی، خلیفه میر احمد فرزه ئی، سید غلام مصطفی مشهور به مولوی صاحب حاجی پیک شکر دره، عبدالرحیم خان صافی کوهستان، خلیل الله خلیلی، سید احمد خان نواسه میربچه خان مشهور، محمد اعظم خان پسر مجاهد بزرگ جلندر خان، عبدالغفور خان تگابی میر بابه صاحب خان چاریکاری و مولوی عبدالحی پنجشیری و تعداد دیگری که هر کدام ستونی از اعتبار مردم خود بودند سبب پیشرفت سریع فعالیت های حبیب الله در تمام ساحهء شمالی (کوهستان و کوهدامن) گردیده و در سرتاسر منطقه فرد فرد مردم از داعیه حبیب الله کلکانی فقط بخاطر مبارزه علیه حکومت امان الله جانبداری نموده و همه اماده قیام عمومی شدند.