اوضاع در صفحات شرق کشور
اعلام پادشاهی علی احمد خان در مشرقی:
قبلاً گفته آمدیم که والی علی احمد خان از طرف امان الله خان برای سرکوب نمودن شورشها و قیام های مردم مشرقی به حیث رئیس تنظیمیه ولایات شرق تعین گردید.
هنگامی که امان الله خان به نفع برادر از سلطنت استعفا داده و کابل را به صوب قندهار ترک نمود هنوز در قندهار بود که علی احمد خان بتاریخ ٢٩ جدی ١٣٠٧ (١٩ جنوری ١٩٢٩) در مشرقی اعلام پادشاهی کرد و متعاقباً با لشکری که اکثر افراد آنرا شورشیان علیه امان الله خان تشکیل میداد برای تصرف کابل حرکت نمود خادم دین خواست تا این مشکل را از طریق مذاکره و مفاهمه حل و فصل نماید، بناً هیئاتی را مشتمل بر بزرگ جان (مجددی) میا گل جان تگابی و مولوی عبدالحی پنجشیری تعین نمود تا با علی احمد خان مذاکره نموده او را از جنگ و برادر کشی منصرف نماید.
هنگامی که هیئات حرکت نمود، علی احمد خان با قوایش برای حمله بالای کابل در جگدلک اطراق نموده منتظر رسیدن قوت های شنوار بود، هیئات دولت به منطقه رسید و تقاضای ملاقات با علب احمد خان را نمود ولی غرور و تکبر علی احمد خان به او اجازه نداد تا حاضر به مفاهمه با هیئات حبیب الله گردد و دستور حبس هیئات را در سه اطاق جداگانه صادر نمود.
پس از گذشت چهار روز، علی احمد خان هیئات محبوس را بحضور پذیرفته گفت: شما خبر ندارید که مردم همه به من بیعت نموده اند. اگر شما هم به من بیعت میکنید رها میشوید و در غیر آن محبوس خاهید بود. بزرگ جان رئیس هیئات گفت: ما مسلمان هستیم و یکبار به حبیب الله بیعت نموده ایم و به کس دیگر بیعت نخواهیم کرد ولی از شما تقاضا داریم تا دست از جنگ و برادر کشی برداشته به حکومت حبیب الله بیعت نمائید تا مشکل خونریزی از بین برداشته شود. علی احمد خان به غضب امده دستور هیئات را بار دیگر صادر کرد و هیئات هفت روز در حبس باقی ماند.
چون هر سه نفر اعضای هیئات از روحانیون بزرگ کشور بودند شب و روز خود را به عبادت میگذشتاندند، این وضع سبب ترحم کسانی شد که با محبوسین در تماس بودند و آوازه پخش نمودند علی احمد خان خودش شراب می نوشد و نماز نمی خواند چرا چنین شخصیت های پاک و مسلمان را محبوس نموده است، این شایعه به گوش اردوی علی احمد خان رسید و رهبری قوت های شینوار نیز از حبس روحانیون آگاه شدند. علاوه بر این حبیب الله بیکار ننشسته تعدادی از سران قبایل مشرقی را که در کابل بسر میبردند با عده ای که از مشرقی به دیدن او آمده بودند با اعطای تحفه به خود جلب نمود و آنها به مجرد ورود به مشرقی تبلیغاتی را علیه علی احمد خان براه انداختند.
این آوازه به گوش علی احمد خان رسید وی در مقام دفاع از خود برامد ولی یکتن از مستخدمین وی که غذایش را تهیه می نمود و تحت تاثیر عبادات هیئات حبیب الله درآمده بود در خیمه علی احمد خان داخل شده بوتل های ویسکی را از زیر متکای او کشیده به مردم نشان داد. قوت های علی احمد خان که همه مسلمان بودند در برابر این شایعات و اسناد بر خزانه و جبه خانهء وی حمله برده، والی مجبور به فرار گردید و بزرگان شینوار و سایر اقوام، هیئات را با اعزاز و اکرام رها کردند و خودشان نیز به حبیب الله بیعت نمودند و بدین صورت خادم دین از تشویش جبهه شرق آسوده خاطر گردید.
علی احمد خان خود را به مرز رسانیده به انگلیسها پناه برد
شورش مردم وردک:
پس از به قدرت رسیدن حبیب الله مردم وردک علیه او شوریده و حاکم وی را نپذیرفتند، حکومت عده ای از علما و روحانیون را به وردک فرستاد و آنها پس از وعظ و نصیحت مردم را مردم را که در کوه ها آواره بودند دو باره به عودت به منازل شان دعوت نمودند، این تبلیغات موثر واقع شده مردم بر گشتند و به حکومت جدید بیعت نمودند. ولی پس از مدتی بار دیگر قیادت عبدالکریم خان وردگی بغاوت نموده حاکم را بقتل رسانیدند. حکومت قوه ای را به آنصوب سوق داد و پس از جنگ مختصری عبدالکریم خان سرکردهء شورشیان به قتل رسید و مردم رو به فرار نهادند ولی دولت با مردم از عطوفت کار گرفته اعلامیه هایی را مبنی بر عفو عمومی پخش نمود و مردم با شهامت وردگ دو باره به حکومت مرکزی تسلیم شدند و به حبیب الله بیعت نمودند.
وضع قندهار و اعلان پادشاهی بار دوم امان الله خان:
وقتی امان الله خان از کابل خارج شد در استعفا نامهء خود نوشت:
« بنابر دشمنی ملت با من لازم دانستم از سلطنت استعفا نمایم تا از این بیشتر خون ملتم نریزد. »
اما همینکه به قندهار رسید و اطلاع حاصل کرد که برادرش از ارگ خارج شده و ارگ به تصرف قیام کنندگان در آمده است دو باره اعلام پادشاهی نمود و در صدد تجمع قوا و حمله بر کابل بر آمد. این عملکرد امان الله خان ثابت ساخت که وی به خاطر نریختن خون مردم استعفا نکرده بلکه بدواً میخواست کشور را توسط معین السلطنه که شخص درویش صفت بود، آرام ساخته و انگاه خود دو باره بر اریکه سلطنت جلوس فرماید.
حینیکه امان الله خان در قندهار اعلام پادشاهی نمود به خاطر تبلیغات علما و روحانیون علیه وی مردم چندان از وی استقبال ننمودند. امان الله خان که حتی از مردم و قوم خودش نیز مایوس شده بود طی بیانیه ای در مسجد عید گاه شهر قندهار گفت: « چون شما مردم حاضر به همکاری با من نشدید من به هرات می روم و اگر مردم هرات با من همکاری نکردند به میمنه و مزار خواهم رفت و اگر آنها نیز به همکاری نشدند به مکهء معظمه رفته ترک دنیا می کنم. اسم مکه معظمه که با ادای احترام از طرف امان الله خان ذکر شد مردم را به شور و هیجان آورده و همه صدای کمک با او را بلند نمودند. امان الله خان بتاریخ ٦حمل ١٣٠٨ با یک قوه ده هزار نفری در حالیکه قوماندانی آنرا به عبدالاحد خان مایار وزیر داخله سپرده بود به استقامت کابل مارش نمود و هفده روز بعد بتاریخ ٢٣ حمل وارد غزنه گردید و شهر را که از طرف قوای حبیب الله پاسداری میشد به محاصره کشید.
جنگ شدیدی بین قوای حکومت و امان الله خان در گرفت و قوت های امان الله خان با تصرف تپهء حضرت که مشرف بر شهر بود شهر را زیر تهدید قرار داد و عساکر حکومت چاره ای جز تسلیمی نداشتند ولی در همین حال که سه روز از این نبرد شدید سپری شده بود قوای امدادی حکومت کابل به همکاری پنجهزار مرد مسلح از اقوام سلیمان خیل که بدستور نورالمشایخ با قوت های خادم دین پیوسته بودند، تحت قیادت سپه سالار پُر دل به غزنی رسیده در خارج شهر بر قوت های امان الله خان حمله نمودند. گر چه قوت های امان الله خان با شهامت می جنگیدند ولی بمباردمان آنها توسط طیارات دولتی و حملات قوای دولتی از زمین مقاومت شانرا ضعیف ساخت و عساکر دولتی مناطق حساس و سوق الجیشی منطقه را به تصرف در اوردند.
امان الله خان مجبوراً امر عقب نشینی قوایش را صادر کرده و تقاضای مردم وردگ و هزاره ها را که از او دعوت به مناطق شان نمودند نیز رد کرد و در حالیکه جانب قندهار روان بود، در رباط مهمند با علی احمد خان که از مشرقی فرار کرده و از راهء پشاور داخل کشور شده بود بر خورده موصوف را به حیث تنضیمهء قلات مقرر کرد و خود جانب قندهار حرکت نمود. پادشاه جوان که آرزوی ترقی سریع کشورش او را به این وضع رسانیده بود قبل از مراجعت به قندهار بتاریخ ٤ جوزای ١٣٠٨ ( ٢٣ می ١٩٢٩ ) با ملکه ثریا از طریق سرحد افغانی سپین بولدک داخل قلمرو هند برتانوی گردیده مایوسانه عازم اروپا شد. وی در ایتالیا زندگی میکرد تا اینکه داعی اجل را لبیک گفت و جنازه اش به افغانستان منتقل شده در کنار تربت پدرش در شهر جلال آباد به خاک سپرده شد. (ثور ١٢٣٩)
و اما والی علی احمد خان با وصف تجربهء مشرقی آرزوی جلوس بر تخت سلطنت کابل را از دست نداده به مجرد آگهی از فرار امان الله خان به قندهار باز گشت و بار دیگر اعلام پادشاهی نمود. اما عساکر دولت که قوای امان الله خان را تعقیب می نمود جانب قندهار حرکت کرد و شهر را به محاصره کشید. مردم حاضر نشدند با علی احمد خان همکاری نمایند و غلجائی ها همکاری خود را با حکومت مرکزی اعلام نمودند و شهر را بروی عساکر دولتی باز کردند والی علی احمد خان به منزل یکنفر هزاره پناه برد اما قوای خادم دین محل اختفای او را پیدا کرده وی را دستگیر کرده به کابل فرستاد.
مردم قندهار بیعت نامهء خود را به کابل ارسال نمودند و عبدالقدیر خان به صفت نایب الحکومه قندهار تعین گردید. بدین صورت حبیب الله با از بین بردن دو پادشاه ( امان الله و علی احمد خان در یک وقت ) از تشویش ولایات غربی آسوده گردید. علی احمد خان در کابل نزد حبیب الله خان محاکمه شد و بدون آنکه ذره ای خوف در وجناتش دیده شود، حکم اعدام خود را استماع نمود و متعاقباً به توپ پرانده شد.