اولین تجاوز روس به افغانستان
بتاریخ ٧ جوزای ١٣٠٨ سرحد دار تهاته ( پته کیسر ) تیلفونی به مرکز مزار شریف اطلاع داد که تعدادی افراد ناشناس با قایق از رود آمو گذشته داخل افغانستان شده اند. آنها لباس افغانی به تن و اسلحهء مدرن در دست دارند، افسر آنها غلام نبی نام دارد و گاهگاهی طیارات ایشان را بدرقه می نماید.
متعاقباً اطلاع رسید که قوای روسی از کلفت عبور نمودند و عساکر افغانی که مانع دخول آنها به افغانستان گردیده بود یکسره هدف مرمی دشمن قرار گرفته به شهادت امیر حبیب الله خادم دین رسول الله رئیس تنظیمه مزار به جنرال شیر علی خان فرقه مشر دستور داد تا هر چه زود تر یک کندک برای تقویه عساکر مستقر در سیاه گرد بدآنجا اعزام دارد ولی قبل از رسیدن این قوا عساکر روسی به سیاه گرد حمله کرد و پس از جنگ شدیدی در حالیکه عساکر افغانی تا آخرین رمق جنگیده و بدون آنکه به دشمن مجهز با سلاح مدرن تسلیم شوند همه به شهادت رسیدند.
در سلام خانهء مزار شریف جلسهء بزرگان شهر، علما قضات و مامورین ملکی و عسکری دایر شد میرزا محمد قاسم ریاست جلسه را به عهده یکتن از علمای بزرگ مزار بنام ده ملا ادینه محمد عرب گذاشت مجلس جریان تجاوز قوای بیگانه و شهادت عساکر افغانی و اعلامیه های غلام نبی خان چرخی را که شب هنگام توسط عمال خفیهء قنسولگری روسیه در مزار پخش شده بود مورد بحث قرار داد. مولوی غلام حیدر مزاری پیشنهاد اعلام جهاد را به مجلس تقدیم نمود که طرف تائید قرار گرفته و فتوای جهاد از طریق جریدهء اتحاد مزار مورخ جوزای ١٣٠٨ به نشر رسید.
با اعلام این جهاد خلیفه قزل ایاق، مولوی غلام سرور تخاری، مولوی علاوالدین فاریابی، مولوی عبدالصمد استالفی و میرزا نور محمد خان صافی به تجمع مجاهدین پرداختند و بزودی صد ها مجاهد داو طلب با نعرهء تکبیر در اطراف روضهء حضرت علی کرم الله و جهه جمع شدند. مردم آقچه، اندخوی، فاریاب، تاشقرغان و سایر نواحی مزار نیز اعلام آمادگی نمودند. قوت های متجاوز در موضع خواجه ولی پس از یک نبر شدید و شهادت افغانها به پیشبرد ادامه داده با توپخانه قوی و بمباردمن طیارات توانستند خود را به شهر مزار شریف برسانند و آنرا تصرف کنند. عساکر دولتی در شیرآباد معسکر گرفتند، غلام نبی خان دستور بمباردمان قلعه را صادر کرد و توپ های ثقیل به صدا در آمد طیارات به بمباردمان پرداختند و پیاده نظام روس از ماشیندار های ثقیل و بم های دستی استفاده می کرد چون عساکر و مجاهدین با شهامت افغان قوای روس را در مقابل خود دیدند تا آخرین توان جنگیدند که همه به شهادت رسیدند و قلعه به دست دشمن متجاوز افتاد.
غلام نبی خان تیلفونی با جنرال شیر علی خان فرقه مشر مزار که در فرقهء دهدادی قرار داشت تماس گرفته به وی گفت: امان الله خان کابل را متصرف و حبیب الله کشته شد، من به همکاری افغانهای خارج از کشور و معاونت برادران ازبک شهر مزار شریف را متصرف شدم و مردم همه بیعت نموده اند. شما نیز از برادر کشی دست برداشته تسلیم شوید و بیعت نمایید. جنرال شیر علی خان جلسهء عسکری را در فرقه دایر کرده جریان تیلفون غلام نبی را به سمع صاحب منصبان و عساکر رسانید همه به یکصدا گفتند اگر امان الله خان کابل را گرفته بود پس وزیر مختارش چرا عساکر روس را به سرزمین اسلام آورده و به حریم افغانستان توهین نموده؟ بناءً ما هیچ یک تسلیم غلام نبی خان نشده از خاک خود دفاع می کنیم. در همین وقت ده ملا عرب و میرزا محمد قاسم خان با صد ها سوار از تاشقرغان و از طریق دشت شادیان مزار حمله نموده جنگ های شدیدی در گرفت مجاهدین و عساکر دولتی به خاطر آرامگاه سیدنا حضرت علی کرم الله وجهه و اهالی شهر نمی توانستند از توپ های ٩ پونده و ٦ پونده استفاده نمایند و نمیخواستند اطفال و زنان بیگناه آماج این حملات قرار گیرند ولی توپ خانه و طیارات دشمن با کمال بی رحمی سنگر های مجاهدین را به آتش دوامدار می بستند. شهر ها و روستا ها را ویران می کردند و هر زنده جان را که در برابر شان قرار میگرفت از پا در می آوردند.
به زودی سه هزار مجاهد ترکمن به رهبری برادر کوچک خلیفه صاحب قزل ایاق به کمک مجاهدین رسید. مزار و عساکر روسی در محاصره قرار گرفتند ولی مشکل بزرگ این بود که جانب افغانی نمیتوانست از توپ بالای عساکر دشمن که در داخل شهر مزار بودند استفاده نمایند. بناءً به عملات خود ادامه داده تا باغ حضور در داخل شهر پیش رفتند. ولی مورد حملات شدید طیارات روسی قرار گرفته و توپخانهء دشمن نیز فعال گردید این نبرد شدید و نابرابر از صبح تا شام ادامه یافت و بیشتر از هفت هزار مجاهد به شهادت رسیده صد ها تن زخمی در میدان جنگ ماند و بدین صورت شهر مزار و فرقهء دهدادی به تصرف قوای روسی در آمد. عساکر دشمن با قوای مجهز ، طیارات بم افگن و توپخانهء قوی جانب تاشقرغان حرکت نموده اهالی با شهامت و مجاهد تاشقرغان چه زن و مرد حتی کودکان در برابر عساکر روسی جنگیدند تا آنکه تعداد بیشماری به شهادت رسیدند در محوطه شهر، روسها سه صد اسیر را که همه جوانان بودند به رگبار بسته و شهید ساختند.
سید حسین وزیر جنگ دولت افغانستان که با ٣٠ هزار مرد مسلح در نهرین مشغول سر و سامان دادن امور نظامی بود برای مقابله با قوای روسی جانب مزار حرکت نمود و در ایبک نبرد شدیدی بین طرفین در گرفت، عساکر افغانی با هیجان و مردانگی دو شب و دو روز بدون وقفه جنگ نمودند و قوای دشمن را به عقب نشینی مجبور ساختند، ولی پرواز طیارات و بمباردمان پیهم وضع جنگ را به نفع دشمن شکست خورده تغیر داد. عساکر افغانی از هوا توسط بمباردمان و از زمین مورد شلیک ماشیندار ها قرار گرفته مثل برگ درخت به زمین ریختند تا آنکه مقاومت شان ضعیف شد وزیر جنگ امر عقب نشینی را صادر کرد و خودش به قطغن فرار نمود.
غلام نبی خان با قوای روسی از راه آبدان میر علم به کندز حمله کرد و متعاقباً مرکز نایب الحکومه گی قطغن را که در شهر خان آباد واقع بود اشغال نمود و سید حسین بزدل و ترسو به نهرین فرار نمود منشی عبدالرسول خان آبادی از طرف غلام نبی خان چرخی به حیث نایب الحکومه قطغن تعین گردید و چرخی آمادگی حمله به نهرین را گرفت.
در کابل
حبیب الله که روز مره خبر های جنگ را تلگراف می گرفت و از بی کفایتی و فرار های پی در پی وزیر جنگ خود اطلاع یافت خودش دست به کار شد و دستور داد تا خلیل الله خلیلی مستوفی بلخ را که با اسناد از مزار شریف آمده بود حاضر دارند. علاوتاً امیر به وزیر خارجه هدایت داد تا سفرا و دیپلومات های کشور های خارجی را فردا در ارگ دعوت نماید. دستور امیر جنگجو و خشن که انگشتش به ماشه تفنگ پیوند خورده و سخت عصبانی است باید هو به هو و بدون جون و چرا اجرا شود.
استاد خلیلی در یاد داشتهای خود جریان را چنین شرح میدهد:
«ساعت ده شب داخل ارگ شاهی شدم، امیر حبیب الله در تخت بام برج شمالی به انتظار من قدم میزد. عطاالحق وزیر خارجه ، شیر جان وزیر دربار، میزرا محمد یوسف سرمنشی و محمد اعظم خان رئیس مجلس اعیان هر کدام ساکت ایستاده بودند. بلا وقفه مورد سوال امیر قرار گرفتم و جواب ارایه نمودم.
شجاعت و دفاع در برابر اجنبی مورد تقدیر و از عقب نشینی های وزیر جنگ تاسف و نفرت صورت گرفت. از ابراهیم بیگ پرسید جریان را شرح دادم. گفت میدانم نایب السلطنه او را با اختیارش نگذاشته ورنه کار به اینجا نمی کشید. وزیر دربار به اشاره امیر اعلامیه ها را خواند. ( اعلامیه هایی که توسط روسها پخش شده بود و خلیل الله خان آنها را به حیث مدرک با خود آورده بود ) حبیب الله چون مار به خود پیچید و فوراً تصمیم خود را با کلمات سپاهیانه اش چنین افاده کرد: « هیچ راهی نپائیده، امان الله را از قندهار و نادر را از جنوبی می خواهم و تاج و تخت را به آنها می سپارم خود به میدان جنگ می روم، عهد به خداست تا پادشاه بخارا به تختش جلوس نکند بر نمی گردم.»
شب به پایان رسید، حبیب الله حبیب الله نماز بامداد را در مسجد شاهی ارگ ادا نموده به حرم سرا رفت و من به منزل خود برگشتم. حسب دستور امیر، ساعت ١٢ ظهر سفرا و نمایندگان کشور های خارجی در قصر دلکشا حاضر شدند. چهار طرف اطاق خود مختار های امیر با بروت های شخ، دستار های بزرگی که زنخ های شانرا بسته بود با پیشانی های ترش، سینه و بازو های پر از مرمی که از جامه های شان بوی خون و باروت می آمد دیده می شد. سفرا که چنین وضعی را در عمر خود ندیده بودند فکر میکردند امیر افغانستان آنها را برای چنواری خواسته است.
ساعت ٣٠: ١٢ دروازهء اطاق باز و خادم دین داخل شد امیر بدون آنکه با سفرا مصاحفه نماید در حالیکه قهر سرا پایش را فرا گرفته بود به ترجمان گفت به سفیر روس بگو غلام نبی قدرت جنگ را ندارد در جنگ ها عموماً طیارات و عساکر روسی دیده می شود، این کار غلام نبی نه بلکه کار شما روسهاست، به این فکر نباشید که افغانستان دچار جنگ های داخلی است. مردم افغانستان هر وقت حین جنگ با کافران خارجی متحد هستند مگر از شکست انگلیس ها خبر ندارید. به آمرانت در روسیه اطلاع بده که اگر ظرف ٢٤ ساعت ٢ نایب الحکومه گی ما را رها نکرده و غلام نبی از خاک افغانستان خارج نشود. جنگ داخلی را قطع میکنم و فردا ساعت ١٢ ظهر ترا با خانواده ات به توپ میپرانم و ساعت یک با شوروی از طرف ما اعلان جنگ است.
ترجمان سخنان امیر را به سمع سفیر روس و سایر نمایندگان دولت خارجی رسانید، حبیب الله در حالیکه از غیظ می لرزید رو به طرف سفیر روس نموده گفت: فهمیدی؟ سفیر روس که معنی فهمیدی را نمیدانست از ترس کله خود را تکان داده و متحیر ایستاده بود. حبیب الله همان طور قهر آمیز از اطاق خارج شد. آنگاه وزیر خارجه اعتراض نامهء وزارت خارجه را که در آن تجاوز روس ، بمباردمان طیارت آنها ، تخریب قریه ها و کشتن هزاران انسان بیگناه تصریح شده بود همرا با کاپی و اعلان هائی که از طرف غلام نبی خان برای مردم شمال پخش شده بود و دلالت صریح بمباردمان طیارات جنگنده داشت ضمیمهء اعتراضنامه به سفیر روس تقدیم کرد و یک یک نسخهء آنرا به سایر سفرا توزیع نمود.
امیر به وزارت دربار دستور داد تا به تمام ولایات کشور مکاتیبی ارسال و امر آماده باش صادر شود و جارچی ها در کابل جار زدند که فردا امیر صاحب شخصاً به جنگ روس می رود، هر گاه روسها تا فردا خاک ما را ترک نکردند هر کس آرزوی جهاد را داشته باشد، به دروازهء شمالی ارگ بیاید. با استمعاع خبر جهاد با روس که از سبب تجاوز آنها به خاک بخارای شریف مردم کابل بر آشفته بودند و تجاوز بعدی به خاک افغانستان آنها را سخت هیجانی ساخته بود با نعره تکبیر به صدای امیر حبیب الله لبیک گفته آمادگی خود را اظهار نمودند.
سفیر روس که از سخنان جدی و غضب آلود امیر افغانستان به ترس و لرزه آمده بود و میدانست که از حکومتی چون حکومت حبیب الله شکی نیست که او را با خانواده اش به توپ بپراند به مجرد ورود به سفارت جریان را توسط تلگراف به مسکو خبر داد به تعقیب آن نعره های الله اکبر کابلیان قهرمان و آزادی خواه سفیر روس را بیشتر وهم و اضطراب ساخت، خصوصاً که سفیر اطلاع حاصل نمود که پهره افغانی که مرکب از چند پولیس بود تبدیل شده و جای آنها را افراد سیاه پوش (خود مختار امیر) گرفته است به وحشت سفیر افزوده شد و سفیر به خاطر حفظ جان خود و فامیلش جریان را خطرناک تر از آنچه بود نشان داده در طول شب تلگراف های پیهم به سردمداران متجاوز خود در مسکو مخابره نمود.
ضمناً دولت های ترکیه و ایران نیز اعتراض های شانرا در برابر تجاوز به خاک افغانستان به دولت روسیه ابلاغ نمودند. فردای آن حبیب الله امر سفربری را جانب شمال صادر کرد و به برادر خود معین السلطنه دستور داد تا به کابل مانده امور سلطنت را در غیاب وی پیش ببرد. وی قبل از آنکه سفر بری آغاز شود، سیاست به اصطلاح روستائی و کُردکی خادم دین که از رسوم و آداب دیپلوماتیک چیزی نمیدانست کار خود را کرد و فردا ساعت ١٢ ظهر از مزار شریف تیلفونی اطلاع رسید که غلام نبی چرخی با قوای روسی افغانستان را ترک داده به آنطرف رود آمو رفته است.
البته روایت دیگری هم با خروج قوای روسی وجود دارد و آن اینکه:
امان الله خان که در قندهار خود را به شکست قطعی مواجه دید و قصد خروج از افغانستان را نمود ، قبل از اینکه کشور را ترک نماید یک موضوع مهم را با درایت حل و فصل نمود و آن جریان تجاوز روس به قیادت غلام نبی خان چرخی بنام اعادهء سلطنت امان الله بود.
غلام نبی خان چرخی که در رگهایش خون پدر مجاهدش جریان داشت یکبار بخود آمد و متوجه شد که فریب نیرنگ روسها را خورده و روسها از وی منحیث یک وسیله استفاده می کنند و اختیار دار اصلی در جنگ ها فرمانده روسی بنام راغب است و روس ها در اصل می خواهند بنام دعوت امان الله افغانستان را اشغال نمایند. بناءً امان الله را از مطامع روسیه آگاه ساخت، متعاقب آن نامه محمود طرزی به امان الله رسیده شاه را از خطر تجاوز روس آگاه نمود.
امان الله خان هم منحیث یک افغان وطنخواه نخواست با این عمل ننگین که دشمن دین و وطن تاج و تخت از دست رفته اش را برایش باز ستاند و خود را برای ابد در تاریخ افغانستان بد نام سازد. بناءً آوارگی در دیار غرب را بر پادشاهی ترجیح داد و از تاجیکه دشمن میخواست بر سرش بگذارد عار کرد و تختی را که روسها می خواستند بروی خون هموطنانش برایش پایه گذاری کنند به پا زد و به سفیر خود غلام نبی خان پیغام فرستاد که نمی خواهد با مداخلهء روسها سلطنت از دست رفته اش را باز ستاند و خود با عبور از سرحد افغانی برای ابد کشور را ترک و روانهء اروپا گردید.
خروج امان الله خان از افغانستان، اعتراض دولت های ترکیه، ایران و انگلیس به دولت روسیه و افشا شدن تجاوز روس ها به خاک افغانستان که تا جائی دولت مردان روس را در اردهء شان متزلزل ساخته بود با تلگراف سفارت روسیه از کابل مبنی بر اعلام جهاد سرتاسری و به توپ پراندن سفیر روس با خانواده اش همه و همه سبب گردیدند تا عساکر روس قبل از میعاد اولتیماتوم امیر افغانستان آمو را عبور و بدین صورت سشص سال دیگر پلان روسها دایر بر رسیدن به آبهای گرم توسط امیر ساده دل ، روستائی و بی تجربه در امور سیاست و سلطنت به تعویق افتاد.
آقایکوف یکتن از جواسیس سازمان استخبارات روسیه در صفحه ٢٠٦ یادداشتهای خود می نویسد:
« شبی در مسکو غلام نبی خان، ستالین و پریماکوف آتشهء نظامی روس در کابل ضمن جلسه ای فیصله نمودند تا یک گروپ از ارتش سرخ به لباس افغانی به فرماندهی پریماکوف با اسم مستعار راغب عازم افغانستان شود و فرماندهی ظاهری این قوا به غلام نبی خان محول گردد تا از نفوذ او و نام پدرش در صفحات شمالی استفاده بعمل آید.
« بامداد مردم شاهد بودند که طیارات شوروی بر فراز آمو دریا بسوی پته کیسر به پرواز در آمده تمام عساکر مرزی افغانستان را با مسلسل درو کرده متعاقباً یک گروه هشتصد نفره از ورزیده ترین واحد های ارتش سرخ مستقر در تاشکند با ماشیندار و توپ ها جانب مزار شریف حرکت کرده و پس از مقاومت های مختصری مزار را متصرف شدند و بعد از قتل پنج هزار افغان که در اثر مقاومت در برابر ارتش سرخ کشته شدند، خان آباد نیز در تصرف قوای سرخ در آمد ناگهان خبر انصراف امان الله از مبارزه با بچهء سقا و خروجش از افغانستان براه هند و از آنجا به ایتالیا حملات قوای روس را بی اثر گذاشت. البته برای فرا خواندن عسکر روس دلیل دیگر بگو مگو هایی بود که در سفارت های کشور های خارجی در کابل و در مطبوعات غرب در گرفته بود. دایرهء K.G.B با دست آوردن تیلگراف های دیپلومات های شوروی از کابل متوجه شده بود که دنیا از مداخلهء شوروی آگاه گردیده و تمام کشور های خارجی بشمول ایران و ترکیه از دوستان ما بودند، نیز به این مداخله اعتراض چگونه برای باز گردانیدن پادشاهی به سلطنت فعالیت می کنند. (١)
پس از فرار امان الله ما از تلگراف های متبادله دانستیم که دولت های ایران و ترکیه تصمیم به شناسائی بچه سقا گرفته اند.»
________________________________
(١) در این شکس نیست که روسها زیر پوشش اعادهء سلطنت امان الله هدف اشغال کشور ما را داشتند. چنانچه بخارا را نیز تحت عنوان حمایت از سازمان جوانان بخارا که طرفدار مسکو بود، اشغال کرده و جز قلمرو خود ساختند. ولی تعجب در این است که چرا حکومت های ما بعد حبیب الله جریان این تجاوز را در حالیکه هزاران افغان به شهادت رسید در کتب تاریخ مفصل ذکر نکرده و نویسندگانی چون شادروان غبار در حالیکه نبرد ها عیه انگلیس را با تمام هیجان بیان میدارد ولی از این تجاوز آشکار و مبارزهء قهرمانانه ملت بسیار سطحی میگذرد. آیا صرف به خاطر اینکه افتخار این شکست متجاوزین به حکومت حبیب الله کلکانی می رسد و یا سیاست نزدیکی تواًم با ترس حکومت از شوروی و علاقه چنان نویسندگان به اتحاد شوروی و نظام کمونستی آن؟