?
spacer
.....................به شمالی باستان خوش امدید
Welcome to www.shamali.net - Enjoy your visit 1
  1
The Ancient Shamali 1
1
امیر حبیب الله
خادم دین رسول الله
فصل چهارم

ادامهء سیاست انگلیس

ورود جنرال محمد نادر خان به افغانستان

طوریکه گفته شد، سیاست های افغانی و ضد شرق و غرب امیر ساده دل افغانستان که جز خواست ملت آرزوی نداشت از یکطرف و سیاست توسعه طلبانهء دو قدرت جهانی از طرف دیگر سبب شد تا روس و انگلیس به فعالت های جدی توسعه طلبانه و استعماری در افغانستان دست بزنند. شوروی با تجاوز مسلحانه که شرح آن گذشت حریم مقدس افغانستان را ترک گفت، اما انگلیسها که موجودیت امان الله در قندهار را خطری برای اهداف بعدی شان احساس می کردند، بر خلاف روسها از عجله کار نگرفته و با آهستگی و متانت که در بعضی موارد شیوهء آن غول استعماری بود به خاطر تطبیق اهدام شوم خود برای از بین بردن حبیب الله و به قدرت رسانیدن یکی از مهره هایش فعایت می نمود.

مرحله نخست توطیهء انگلیس که تضعیف حکومت حبیب الله در سطح جامعهء بین الملل بود از طریق دولت، وزارت خارجه و سفیر انگلیس در کابل جامهء عمل پوشید و سبب شد تا هیچ کشوری حکومت خادم دین را به رسمیت نشناسد که شرح آن قبلاً گذشت. مرحلهء دوم تطبیق این پلان که نصب یکی از مهره های طرفدار انگلیس در کابل بود با خروج امان الله از کشور و شکست و ترک قوای متجاوز شوروی از خاک افغانستان آغاز گردید.

با خروج امان الله از کشور و ترک مفکورهء اعادهء سلطنت توسط وی و سیاست نیک داخلی حکومت و دلجوئی از مردم تقریباً اکثر مناطق کشور از قطغن و بدخشان و بلخ و میمنه گرفته تا هرات و قندهار و بامیان و سایر مناطق مرکزی بشمول بخشی از ننگرهار و لغمان و لوگر و پکتیا بیعت نامه های شانرا به کابل ارسال نمودند و همه زیر تسلط مستقیم کابل قرار گرفتند. حتی اهالی با شهامت کتواز، زرمت و سلیمان خیل و اقوام احمد زائی پکتیا حمایت شانرا از حکومت خادم دین اعلام نمودند و در تمام نبرد های دولتی علیه امان الله خان و سر کوب شورش های وردگ، ننگرهار و هزاره جات در زیر پرچم دولت به دفاع از حکومت خادم دین پرداختند.

ای حمایت ملت از یکطرف و شکست قوای روسی در صفحات شمال از جانب دیگر و ملاحظهء شمشیر افغانها در طی چندین نبرد که روحیهء انگلیس را در برابر افغانها ضعیف ساخته بود و قدرت تجاوز مستقیم به افغانستان را در خود نمی دید و نیرنگ های شان برای به دام افگندن امیر افغانستان که سر شار از روحیهء ضد استعماری بود نیز نتیجه مطلوب نداد. بناءً به همان تجویز قبلی و سیاست منحوس گذشته که نصب یکی از مهره های آن بوده تصمیم گرفتند.


مطابق پلان گذشته، هنگامیکه قیام های سراسری در کشور به نضج خود رسیده بود و حرکت مردم شمالی به رهبری حبیب الله در حال پیروزی بود وزارت خارجهء انگلیس در دسامبر ١٩٢٨ به قونسلگری خود در (نیس) دستور داد تا با جنرال نادر خان سفیر سابق افغانستان در پاریس تماس گرفته او را برای حرکت جانب افغانستان آماده سازد. انگلیس ها قبلاً با جنرال نادر خان در مورد بدست آوردن قدرت سیاسی مراوده های مفصل داشته و اینبار ملاقات قونسل انگلیس با او صرف برای آمادگی سفیر بود. جنرال محمد نادر خان که در نیس اقامت داشت، بتاریخ ٧ دسامبر ١٩٢٩ با قونسل انگلیس ملاقات کرد و چون منتظر چنین فرصتی بود هر نوع آمادگی خود را به قونسل مذکور ابراز داشت. بتاریخ ١٣فبروری ١٩٢٩ و اسرای هند طی نامه ای به صداراعظم انگلستان نوشت:

بر خلاف تبلیغاتی که از طرف دولت افغانستان بر ضد ما براه انداخته شده واقعات به نفع ما به پیش می رود. امید واریم نادر را بدون بلند شدن سر و صدای ضد انگلیسی در این جا در یابیم. و یقیناً وضع طوری معلوم می شود که او مورد قبول همه اقوام واقع می شود. حتی حبیب الله امیر افغانستان هیئاتی جهت دعوت از نادر تعین نموده است که البته در اینده ما میتوانیم با استناد از این هیئات خود را تبرئه نمائیم که در ماجرای وارد شدن او دست نداشته ایم.
(١)
____________________
(١) آتش در افغانستان ٥٠١.

این سند قویاً عدم ارتباط حبیب الله کلکانی را که متاًسفانه از طرف اکثر نویسندگان افغانی الهء دست انگلیس خوانده شده ثابت می سازد. چنانچه مطالعه میفرمائید وایسرا در نوشته خود واضحاً می نویسد که « بر خلاف تبلیغاتی که از طرف حکومت افغانستان بر ضد ما براه انداخته شده..... و حتی حبیب الله امیر افغانستان ...» بناً چنین بر می آید که حکومت حبیب الله بر علاوه آن که عامل انگلیس نبود بلکه در زمان این حکومت تبلیغاتی هم علیه انگلیس صورت گرفته بود، پس با وصف چنین اسنادی چطور میتوان حبیب الله را عامل استعمار انگلیس خواند.

به هر حال انگلیس ها زمینهء سفر جنرال نادر را مهیا نمودند و موصوف با برادرانش هاشم خان و شاه ولی خان توسط کشتی قیصر هند با داشتن ویزای سیاسی انگلیس بندر مارسی را به قصد بمبئی ترک کردند و بتاریخ ٢١ دلو ١٣٠٧ (٢٣فبروری ١٩٢٩) به هند برتانوی رسیدند و در آنجا از طرف مامورین انگلیسی بدرقه شدند.
(١)
فریک مامور اعزامی وایسرای هند تلگرام وایسرا را عنوانی نادر خان بوی سپرد که در ان متذکر شده بود خودش نتوانسته از مهمانان عزیزش استقبال نماید و از این سبب معذرت می خواهد.
(٢)
_______________________
(١) اصلاحات و شورش در افغانستان ١٨٢.
(٢) تلگرام خاص دفتر خارجهء هند برتانوی شمارهء ٢٣ مًورخ ٢٣  ٢  ١٩٢٩.

مًولف افغانستان در پنج قرن اخیر می نویسد:
« در بمبئی نادر خان طی ملاقاتی که با نمایندگان حکومت هند داشت اظهار نمود که طرفدار دولت برتانیه میباشد و آرزو دارد این سیاست را به شکلی که با استقلال افغانستان موافق باشد تطبیق نماید و علاوه کرد که در برابر هیچ شخص دیگری تعهدی ندارد.» نادر خان با اعزاز و اکرام خاصی از بمبئی به دهلی انتقال یافت و پس از گفت و گو ها و یک سلسله تعهدات بتاریخ ٦حوت ١٣٠٧ عازم پشاور گردید.


میر محمد صدیق فرهنگ در اثر خود می نویسد:
« در اواخر ماه فبروری ١٩٢٩ سه شخص که هر یک به گونه ای بر جریان حوادث افغانستان موًثر بود در پشاور یکجا شد. محمد نادر خان توسط قطار از بمبئی، همفریز وزیر مختار انگلیس توسط طیاره از کابل و علی احمد خان از کابل پای پیاده از مشرقی، شکی نیست که والی علی احمد خان که قهراً و و به شکل گریز از افغانستان خارج شده بود آمدنش در عین وقت در پشاور تصادفی بود ولی در مورد همفریز و نادر خان که وزیر مختار انگلیس او را دوست دیرینهء خود می خواند و یکجا شدن آنها خالی از اشکال نیست بخصوص با ملاحظهء این نکته که برنامهء مسافرت هر دو در اختیار حکومت هند بود.»

نادر خان مدت یازده روز در پشاور اقامت گزید و طی جلساتی در مسجد مهابت خان مردم سرحد را از جریان آمدنش، سقوط رژیم حبیب الله و اعادهء امنیت در افغانستان آگاه ساخت. جنرال نادر پس از مذاکره و مفاهمه با مردم سرحد بتاریخ ١٧ حوت عازم کرم در سرحد هند برتانوی و افغانستان گردیده و با پلتیکل ایجنت انگلیس در پاراچنار ملاقات نمود. پولتیکل ایجنت همان میکانیکی بود که بعد ها وزیر مختار انگلیس در کابل تعین شد متعاقباً نادر خان بتاریخ ١٨ حوت مرز را عبور و بتاریخ ١٩ حوت به شرن کتواز رسید در حالیکه برادرش محمد هاشم خان را قبلاً از پشاور به مشرقی فرستاده بود.

نادر خان از جنوبی به امان الله خان که در قندهار بود پیام فرستاد که من و شما هر دو برای یک مقصد واحد کار می کنیم اما ترجیح می دهم که از طریق جنوبی فعالیت خود را به پیش ببرم... ولی امان الله خان که از اهداف نادر خان اطلاع حاصل نموده بود توسط اعلامیه ای که بوسیلهء وکیل التجار افغانی در پشاور پخش گردید نادر خان را نمایندهء انگلیس شمرده مردم را از همکاری با وی منع کرد. هنگام ورود جنرال نادرخان به پکتیا صاحبزاده محمد صدیق خان از طرف حبیب الله به صفت رئیس تنظیمه و قوماندان عمومی نظامی جنوبی منصوب شده بود.

جنرال محمد صدیق خان در عصر سلطنت امان الله خان حاکم اعلا و قوماندان نظامی پکتیا تعین شده بود. به امان الله خان وفا دار بود. زمانیکه امان الله خان از سلطنت استعفا داد و معین السلطنه ارگ را کرده عازم خارج گردید، به تشویق و خواهش برادر خود صاحبزاده شیر جان وزیر دربار به حبیب الله بیعت نمود که تا آخرین رمق حیات آنرا نشکست، حبیب الله نیز موصوف را به همان وظیفه سابقش برتبه نایب سالاری تعین کرد. جنرال محمد صدیق خان در حالیکه یک افسر نظامی بود، تقوی، حسن اخلاق، مردم داری و عملکرد های اسلامی اش سبب شده بود تا بین عساکر و مردم جنوبی از نفوذ عمیق روحانی برخوردار گردد تا جائیکه مردم مریض های خود را برای دم و دعا نزد او می آوردند.

خبر ورود جنرال محمد نادر به پکتیا توسط جنرال محمد صدیق خان به کابل مخابره گردید، حبیب الله هیئاتی را نزد نادر خان فرستاد تا با او مفاهمه نموده حسن نیت کابل را به وی اظهار نماید و در صورت موافقت به عزیمت جانب کابل وظایف عالیهء دولتی را بدوش بگیرد از مذاکرات بی نتیجه به کابل برگشت.
آدمک موًلف « روابط خارجی افغانستان در نیمه اول قرن بیست » می نویسد:
« حکومت حبیب الله برای استقبال از نادر خان در کابل دروازه دولتی در میدان طیاره شیرپور اعمار نمود و زمانیکه اطلاع یافت او به قبایل سمت جنوبی مراجعه کرده است، خانه و دارائی اش در کابل توسط حبیب الله ظبط و خانواده اش تحت نظارت گرفته شد.

حبیب الله در نامه ای به فامیل نادر خان نوشت: « من با نادر خان و فامیلش همدردی زیاد کردم تا بی انصافی و ظلمی که از امان الله خان دیده بود تلافی شود ولی توقعاتی که از نادر خان داشتم اکنون پشیمان هستم بر خلاف ذهنیت نیک من در بارهء او و برادرش شاه محمود خان ، به سلطنت من خیانت کردند و با من از در مخالف پیش آمدند. شما تا آنگاه مصئون خواهید ماند و از شما حمایت خواهد شد تا این بی وفائی و ناسپاسی و خیانت نادر خان برملا گردد و خودش آنرا اعلان کند. بعد از آن که او علیه ما اعلان داد هر بد بختی و مصیبتی که بشما میرسد از دست نادر خان خواهد بود، شما در حصه خود و برای حفاظت و حمایت حیات تان آنچه به نظر تان بهتر و معقول می آید و آنطوریکه دلخواه شماست اقدام کنید.»

نادر خان جهت بر انداختن حکومت خادم دین به تجمع قوا پرداخت و به کمک دستگاه خبر پراگنی انگلیس در بین مردم شایعه ای را پخش نمود که حبیب الله باید از پادشاهی استعفا بدهد و امیر کشور از طریق آراء عامه تعین شود زیرا او یک تاجک بوده و مورد قبول پشتون ها نمیباشد. ولی زمانیکه خودش کابل را اشغال کرد دیگر آراء ملت مطرح نبود. نادر خان پس از مذاکره با سران قبایل نامه ای عنوانی فضل عمر مجددی (نورالمشایخ) نوشت که پس از فرار امان الله خان از تبعید گاه خود در دیرهء اسماعیل خان به پکتیا آمده بود و مورد احترام عمیق مردم جنوبی قرار داشت: نورالمشایخ پسر خالهء نادر خان بود.
جناب معظم حضرت صاحب را مخلصم!
احوالات این ولاتا حال گاه غالب و گاه مغلوب برای لشکریان ماست، امید قوی داریم که آن صاحب از غیرت و حمیتی که دارند این ملت را معاونت نمایند تا این کشتی طوفانی را خداوند با ساحل مراد برساند زیاده چه عرض کنم . محمد نادر مخلص (٢٠ صفر ١٣٤٨)
(١)
________________________
(١) افغانستان در مسیر تاریخ جلد دوم ١٣.

بتاریخ ١٤ جون نورالمشایخ که از عمده ترین رهبران دینی علیه حکومت امان الله خان بشمار میرفت فتوا داد که حبیب الله مسئول ریختاندن خون بیگناهان است و در اثر توجه او مردم غلزائی و سلیمان خیل و سایر اقوام با نادر خان همکار شدند. (١)
____________________________
(١) روابط خارجی افغانستان در نیمهء اول قرن بیست ٢٤٧.

نادر خان بزودی ده هزار مرد مسلح از مردم سلیمان خیل، کتواز و غلزائی تحت فرمان داشت که با آنها به مرکز قوماندانی نظامی جنوبی در گردیز حمله نمود ولی در اثر کاردانی و لیاقت جنرال محمد صدیق خان شکست فاحش خورده عقب نشینی نمود. او که از این شکست سخت مایوس شده بود در اثر تشویق نورالمشایخ که ١٢ هزار مرد جنگی تازه نفس برایش جمع نموده بود دو باره جان گرفتند و قصد حملهء جدیدی را بالای قوت های دولتی براه انداخت. در مشرقی نیز سردار محمد هاشم خان برادر نادر خان توانست با تجهیز قوا بالای عساکر دولتی حمله نماید و بدین صورت قوت های حبیب الله از دو جبهه مورد حمله قرار گرفتند.

تجهیز سپاه نادر خان به کابل اطلاع داده شد و حکومت ١٢ هزار مرد مسلح کوهدامنی و چاریکاری را تحت قوماندانی سپه سالار پُردل خان به جنوبی سوق داد. این قوا بتاریخ ٢٧ جوزا ١٣٠٨ با عبور از موسهی به کاریز درویش لوگر رسید و پُردل از ورود قوا جنرال محمد صدیق خان را باخبر ساخت. قوماندان عمومی پکتیا دستور داد تا قوای تازه دم در کاریز (درویش) لوگر قلعهء ملا خان محمد را معسکر قرار داده در صورت ضرورت به قوای گردیز معاونت نماید و در صورت شکست قوای خود دولتی در گردیز سد راه دشمن بطرف کابل شود.

نادر خان با قوای خود بتاریخ نه سرطان به گردیز حمله برد و پس از نبر شدید و کشته شدن ده ها نفر از هر دو طرف باز هم شکست خورده جانب کتواز فرار نمود و در طول راه مورد هجوم قوم تغر واقع شد و نزدیک بود اسیر شود ولی با عجله و تاکتیک نظامی خود را از منطقه و خطر دستگیری نجات داده به کتواز رسید. در مشرقی نیز قوت های محلی تحت قومانده محمد هاشم خان پس از نبرد های شدید به شکست مواجه شده عقب نشینی نمود. آدمک موًلف روابط خارجی افغانستان در نیمه اول قرن بیست در (صفحه ٢٤٧) اثر خود می نویسد:
« در جنگ های نیمهء جولای که قوهء حبیب الله با قوت های تحت قوماندانی شاه محمود خان و هاشم خان مقابله کرد و جواب های سنگین به آنها داد. در اوایل اگت هاشم خان دو باره توسط قوای بچهء سقا شکست خورد و برادرانش مجبور شدند تا در ساحه آریوب عقب نشینی کنند.»

به هر حال نادر خان از طریق جنگ و قوهء قهریه دو مرتبه شکست خورد و قوای نظامی محلی اش تضعیف گردید، خواست از طریق مذاکره با جنرال محمد صدیق خان خود را به کابل رسانیده بر تخت سلطنت جلوس نماید. جنرال نادر خان طی پیامی به جنرال محمد صدیق خان نوشت:
« برادر محترم، شما به صفت یک جنرال ورزیدهء اردوی افغانستان بهتر میدانید که حکومت حبیب الله یک نظام غیر قانونی و متضاد با خواهشات مردم افغانستان است، من و تو در یک نظام جنرال شدیم بیا راه بچه سقا را بگذار تا با همکاری هم کشور را از چنگ دزدان نجات بدهیم.»
(١)
____________________
(١) از یادداشتهای دوسیهء حکومت خادم دین رسول متعلق به صاحبزاده محمد کریم پروانی.

اما جنرال محمد صدیق خان در جواب به نادر خان نوشت « من مسلمان هستم یکبار بیعت به امیر حبیب الله خادم دین رسول الله نموده ام و نمی خواهم به او خیانت نمایم، بهتر است از راهی که آمده ای برگردی ورنه تا وقتیکه من اینجا باشم تمام مساعی ات به هدر خواهد رفت و حملاتت به شکست مواجه خواهد شد.»
این پلان نادر خان نیز کارگر نیفتاد و مجبور شد دوباره به انگلیس ها مراجعه نماید و از آنها استمداد جوید تا در تجهیز مردم سرحد که در ساحهء حکومت هند برتانوی قرار داشتند وی را یاری کنند.

انگلیس ها متوجه شدند که بر خلاف حدس شان نادر خان از حمایت کلی مردم جنوبی افغانستان بر خوردار نیست و چون بخاطر تطبیق پلان های شان به نادر خان نیاز داشتند این پیشنهاد جنرال محمد نادر خان را پذیرفتند، گرچه ظاهراً کدام همدردی نشان ندادند ولی در خفا به سران قوم توری و وزیری دستور دادند تا با نادر خان همکاری نمایند. انگلیس ها در تجهیز سپاه سرحد برای نادر خان دو هدف عمده داشتند، اول اینکه آنها قصد نموده بودند تا به هر طوری که باشد نادر خان را به قدرت سیاسی در کابل برسانند و دوم این که چون اتحاد و اتفاق افغانها ار هر قوم و قبیله در شکست شان طی جنگ های ثلاثه ( سه جنگ افغان و انگلیس ) رول عمده داشت و از بین رفتن این اتحاد علیه تجاوز بیگانه بزرگترین موفقیت انگلیس بشمار میرفت. بناً اجنت های خود را در بین قوت های سرحدی نادر خان داخل و پس از پیروزی نادر خان در کابل به آرزوی دیرین شان که تفرقهء شمال و جنوب و فارسی و پشتو زبان بود نایل آمدند.


طوریکه پس از پیروزی نادر خان زمینه طوری مهیا شد که نادر خان همین لشکر را به شمالی فرستاد و آنها هر قدر جنایتی که از دست شان آمد صرف نکرده مال مردم را چور و منازل شانرا سوزانیدند و حتی تعدادی از دختران جوان را با خود به هند برتانوی بردند که بعد ها آن مظلومین را در (هیرامندوی) لاهور بفروش رسانیدند و از ناموس افغانی استفادهء سو بعمل آمد. ولی اجنب های انگلیس این شایعه را دامن میزدند که گویا شمالی توسط جنوبی و مردم کوهدامن بواسطهء پکتیائی ها چور شد.

در سالهای تسلط طالبان که مردم شمالی به رهبری احمد شاه مسعود در برابر طالبان میزدند و تجاوز پاکستانی ها مقاومت نمودند، حکومت پاکستان مجبور شد تا بخاطر قلع و قمع مقاومت، عساکر پنجابی را در لباس طالب داخل کشور ما نماید و این ها پس از فتح کوهدامن و پروان و کاپیسا مثل سرحدی ها پس از آتش زدن مزارع و باغهای مردم شمالی و ویران نمودن کاریز ها و منازل مردم عده ای از دختران جوان را بنام انتقال به کمپ سرشاهی با خود آورده میخواستند به پنجاب انتقال بدهند ولی طالبان قندهاری در طول راه پلچرخی پس از تلاشی موتر پنجابی ها متوجه چنین جنایت شده و بدون در نظر داشت هیچ نوع مسایل سیاسی یا نظام با پنجابی ها به نبرد پرداخته و پس از آنکه هفت نفر پنجابی را به قتل رسانیدند و دو نفر از خود شان نیز به شهادت رسید دختران شمالی را رها و آنها را مثل خواهران خود به کابل انتقال دادند.

گرچه عده ای از ستمی ها نیز بخاطر منافع گروهی خود در سال های اخیر سلطنت ظاهر شاه و متعاقباً هنگام حکومت مجاهدین این تبلغات را دامن میزدند و پشتون های افغانستان بخصوص مردم پکتیا را عامل این جنایات می شمردند ولی حقیقت چنین نبود و مرده آگاه و خبیر شمالی هرگز اجازه نخواهند داد تا دستهای استعمار به رفاق ملی شان صدمه وارد کند. به هر حال در مورد تجهیز سپاه سرحد برتانوی موًلف افغانستان در پنج قرن اخیر به استناد ( آتش در افغانستان ٥٢٣ ) می نویسد:
« باری محمد نادر خان پس از چند اقدام ناکام که در آن قوای حبیب الله به سرداری محمد صدیق خان نقشه های او را نقش بر آب ساختند به انگلیس رجوع کرد و اجازه خواست تا از قبائل آنسوی خط سرحدی دیورند کمک بخواهد.»

در پهلوی تجهیز سپاه نادر خان به همکاری شبکه انتلجنت سرویس انگلیس که بسیار فعال بود طرح توطئه علیه جنرال محمد صدیق خان را نیز ریخت. با عملی شدن این توطئه گرچه جنرال کشته نشد ولی از ناحیهء پا زخم برداشت با آنهم چون زخمش بسیار عمیق نبود به فعالیت های نظامی خود ادامه داد. متعاقب زخمی شدن جنرال محمد صدیق خان تعدادی از درباریان حبیب الله که در خفا با نادر خان ارتباط داشتند  به امیر پیشنهاد کردند تا جنرال محمد صدیق خان را که زخمی است به کابل خواسته عوضش شخص دیگری را به قیادت سپاه تعین نماید. حبیب الله دستور داد تا جنرال جهت تداوی به کابل برگردد، ولی جنرال محمد صدیق خان در جواب به امیر نوشت: وضعم آنقدر بد نیست و زخم هم زیاد عمیق نمیباشد که سبب مرگم شود نادر خان آمادگی بیسار قوی گرفته تا حمله نماید. اگر من به کابل بیایم وضع جنوبی بیشتر خراب خواهد شد. لهذا بهتر میدانم که از عودتم به کابل صرف نظر شود. اما دست اندر کاران امیر چنین وانمود کردند که جنرال محمد صدیق خان شدیداً زخمی است ولی غیرت به او اجازه نمیدهد که میدان را رها کرده به کابل برگردد و فکر نمی کنیم شما هم چنین دوست مدافع تانرا در چنین وضع بحرانی بحال خودش بگذارید که غیرت اش به مرگش منجر شود.

این وسوسه ها و نام دوست و مدافع رگ جوانمردی امیر را به حرکت در آورده جنرال محمد صدیق خان را به کابل خواست و باز هم در اثر سعی همین درباریان مکار عوض وی جنرال محمد عمر ناصری (سورجرنیل) منصوب گردید. جنرال محمد عمر خان ناصری که از شکر درهء کوهدامن میباشد در وهلهء اول قیام از افراد وفادار به امان الله خان بوده ولی پس از خروج او از کشور به پاس کوهدامنی گری به حبیب الله بیعت کرد و چون یک جنرال ورزیده بود، از طرف حبیب الله به حیث قوماندان عمومی نظامی و رئیس تنظیمهء جنوبی تعین و عازم گردیز گردید.

نادر خان از وقت استفاده نموده طرح حمله به کابل را طوری ریخت که در یک وقت مردم مشرقی نیز علیه حکومت قیام نمایند به همین منظور برادر خود شاه محمود خان را با محمد گل خان مهمند به مشرقی فرستاد و پس از تلاش های زیاد آن دو اقوام مشرقی حاضر شدند تا هیئاتی را نزد نادر خان به جنوبی بفرستند. هیئات با نادر خان برای اسقاط حکومت حبیب الله به موافقه رسید و هنگام برگشت شان در مشرقی نیز شورش هایی براه انداخته شد.

 





Copyright Shamali.net All Rights Reserved.
Register Forgot Pass?