داری بر لب
دیشب
وقتـــی به تــو می اندیشیدم
گــــــریه ام گــرفت
قطـــرات اشک
بـــرخشکی لبــــانم غلطیـــدند
در خــــاک لبهایم
چیــــــزی سبز شـــد
درخت اعدام!ـ
آه ، عـــزیز خوب مهربان من !ـ
انگـــار باز مـــی خواهند
درلبهایم
لبخنــــــد را به دار بـــزنند
می خـــواهند
تـــورا سور...
از من بگی