ای یار این دل زفراقت سینه سوز است امشب با یاد لبهای گلگونت خمار و خراب است امشب
وای ز دست خزان عشق پر ملال بهارسوزت داستان عشقم همچو برگ خشک پاییز است امشب
زجفایت همه دنیا بی وفا گشت در نظرم یکدم من ندانستم که جز تو همه دنیا باوفاست امشب
ای یار مرا زآن عاشقان سست مذهب مشمار مثل هرشب مرا با خدا راز و نیاز است امشب
زمن و نیمه جان پرواز با خیل عاشق نمایان مخواه فردین چو مرغکی تیره جفا خرده گوشه نشین است امشب