ملا به خانه كريمي رفت. مرد كريم خواست به ملا اكرام كند پرسيد: چه ميخواهي؟ ملا گفت: به عدد صد و بيست و چهار هزار پيغمبر به من صد و بيست و چهار هزار دينار بده. او كه اين طمع را از ملا ديد گفت: حاضرم نام هر پيغمبري را كه بگوئي يك دينار به تو بدهم. ملا شروع كرد به ناميدن پيغمبران. از آدم تا خاتم بيش از بيست و پنج پيغمبر را نتوانست نام برد و بيست پنج دينار گرفت. بعد هرچه فكر كرد چيزي به يادش نرسيد و گفت: فرعون، نمرود، شداد. آن شخص پرسيد: آنها كه پيغمبر نبودند. ملا گفت: عجب مرد ساده اي هستيد. آنها ادعاي خدائي كردند. به پيغمبري هم قبول شان نداريد؟ صاحب خانه سه دينار ديگر به او تحويل داده از شرش رهائي يافت..