در زمان قضاوت ملا دو نفر نزد او آمدند. يكي ادعا كرد كه اين شخص در خواب بيست دينار از من گرفته حالا پس نميدهد. ملا طرف را خواسته گفت: بيست دينار بده. و پس از گرفتن پول آنها را به هم زده به صدا در آورده و با هر صدا ميگفت: بگير اين يك، اين دو.... و به همين ترتيب تا بيست دفعه پولها را به صدا در آورد و به مدعي صداي آنها را تحويل داد و عين آنها را هم به صاحبش پس داده رو به مدعي كرده گفت: قرض تو ادا شد او هم پولش را از دست نداد حالا به سلامت برويد.