?
spacer
.....................به شمالی باستان خوش آمدید
Welcome to www.shamali.net - Enjoy your visit 1
  1
The Ancient Shamali 1
1
header
صفحــــــــــــــــــــــــات
حكايات و طنز هاي شيرين ملانصرالدين صفحه پنجاه و سوم

تعارف ملا

ملا در مزرعه اش نشسته بود. سواري عبور ميكرد. ملا گفت: بفرمائيد. سوار از اسپ پائين شده پرسيد: افسار اسپ را كجا بكوبم؟ ملا كه گمان نداشت تعارفش چنين نتيجه بدهد گفت: به سر زبان بنده.

footer

تغير شكل

روزي افسار الاغ ملا را دزديدند. ملا گوش الاغ خود را گرفته به خانه برد. پس از چند روز ملا افسار را در سر يك الاغ ديگري ديده قدري به آن نگاه كرد و گفت: سر اين خر مربوط به من است ولي تنه اش مربوط به من نيست.

footer

بچگي عمامه

در يكي از اعياد بچه ها در كوچه به بازي مشغول بودند. ملا در گوشه اي ايستاده بازي آنها را تماشا ميكرد. يكي از بچه ها عمامه (لنگي) او را ربوده به طرف رفيقش انداخت. او هم برداشته به ديگري انداخت و همينطور امامه ملا دست بدست ميگرديد. ملا هر چه تقاضا كرده و از پي آنها دويد نتوانست عمامه را از آنها بگيرد. بالاخره ماءيوس شده به سمت خانه رفت. در بين راه جمعي او را ديده پرسيدند: ملا عمامه ات كو؟ ملا جواب داد: عمامه بچگي خود را به ياد آورده براي بازي پيش بچه ها رفته.

footer

دو زن ملا

ملا دو زن داشت. روزي هر دو نزد او آمده پرسيدند: كدام يكي از ما را بيشتر دوست داري؟ ملا كوشش ميكرد هردوي آنها را راضي نگهداشته باعث رنجش هيچ يك نشود لذا با اسرار گفت: هر دو را بيش از اندازه دوست دارم. ولي آنها راضي نشده و سوال خود را تكرار كردند. بالاخره زن جوانتر گفت: مثلا اگر ما هر دو با شما سوار قايق باشيم و قايق در درياچه غرق شود، به خلاصي كدام يك از ما اقدام ميكني؟ ملا هر چه سعي كرد جوابي پيدا ننمود. بالاخره رو به زن قديمش كرده و گفت: گمان دارم شما كمي شنا كردن بلد باشيد.

footer

تبلیغات گوگل در سایت شما
Copyright © Shamali.net All Rights Reserved.
Register Forgot Pass?