?
spacer
.....................به شمالی باستان خوش آمدید
Welcome to www.shamali.net - Enjoy your visit 1
  1
The Ancient Shamali 1
1
header
صفحــــــــــــــــــــــــات
حكايات و طنز هاي شيرين ملانصرالدين صفحه نود و پنجم

موعظه ملا

روزي ملا به منبر رفته گفت: مردم ميدانيد چه ميخواهم بگويم؟ شنوندگان جواب دادند: نه نميدانيم. ملا خشمناك از مُنبر به پائين آمده گفت: من به شما كه اينقدر نادان هستيد چيزي نميگويم. اين را بگفت و برفت. فرداي آنروز باز به فراز منبر نشسته سوال روز گذشته را تكرار كرد. مردم پس از مشورت با يكديگر پاسخ دادند: بلي ميدانيم چه ميخواهي بگوئي. ملا گفت: اكنون كه خوتان ميدانيد اظهار من لزومي ندارد. و از منبر پائين آمده و همه را در حيرت گذاشت و رفت. پس از رفتن او مستمعين با خود قرار گذاشتند كه اگر ملا اين سوال را تكرار كند نيمي از آنها اظهار علم كنند و نيمه ديگر خود را نادان جلوه دهند بلكه بدين وسيله ملا به سخن آيد. سومين روز باز ملا به منبر برآمده همان سوال را تكرار نمود. برخي گفتند ما نميدانيم و بعضي اظهار علم كردند. ملا با ملايمت تمام گفت: بسيار خوب، حالا آنهائي كه ميدانند به آنان كه نميدانند ياد بدهند. و همه را ماًيوس و متحير گذاشته براه افتاد.

footer
خروس شدن ملا

روزي چهار نفر جوان با ملا به حمام رفتند. آنها هر كدام با خود تخم مرغي برده و در حمام به ملا اظهار داشتند: ما مانند مرغ تخم ميگذاريم. به شرط آنكه قرار بگذاري كه هر كس از عهده تخم گذاشتن بر نيامد، پول حمام را او بپردازد. پس از اين سخن جوانان هر كدام روي بلندي نشسته و به تقليد از مرغ شروع به قُد قُد نموده تخم ها را روي زمين رها كردند. ملا هم به تقليد از خروس دستهاي خود را به هم زده صداي خروس كرد. جوانان پرسيدند: مقصود تان از اين حركت چي بود؟ ملا پاسخ داد: آيا براي چهار مرغ يك خروس لازم نيست؟.

footer
فكر بكر

روزي ملا مردم را موعظه ميكرد. در اثناي وعظ گفت: ايهاالناس خدا را سپاسگذار باشيد كه به شتر پر و بال نداد ورنه اگر پريده بر فراز بام خانه شما مينشست سقف بر سرتان خراب ميشد.

footer

تبلیغات گوگل در سایت شما
Copyright © Shamali.net All Rights Reserved.
Register Forgot Pass?