?
spacer
.....................به شمالی باستان خوش آمدید
Welcome to www.shamali.net - Enjoy your visit 1
  1
The Ancient Shamali 1
1
header
صفحــــــــــــــــــــــــات
حكايات و طنز هاي شيرين ملانصرالدين صفحه هفتاد و چهارم
جواب كافي
يكي از سياحان اِدعا ميكرد كه هيچكس نيست كه سوالات مرموز مرا جواب گويد. چندين نفر از دانشمندان حاضر شدند ولي از عهده بر نيامدند. امير خشمگين شده به وزير و دانشمندان گفت: اگر جواب اين سياح داده نشود اموال كليهً شما را به او خواهم داد. يكي گفت: به گمان من ملا ميتواند جواب او را بدهد. امير امر احضار ملا داد و چون حاضر شد و از داستان مطلع گرديد گفت: جواب دادن به او كار سهلي است. من حاضر هستم. به سياح گفتند هر چه ميخواهي بپرس. سياح با عصاي خود دايره اي دور زمين كشيده به روي ملا نگاه كرد. ملا بي معطلي خط وسط دايره كشيد و آنرا به دو قسمت كرد. سياح دايره ديگري كشيد. ملا اين دفعه دايره مزبور را چهار قسمت نموده با دست خود يك سهم را به سياح اشاره كرد و سه سهم ديگر را براي خود اشاره نمود. سياح نگاه تحسين آميزي كرده پشت دستش را بر زمين گذاشته و انگشت ها را به طرف آسمان گرفت. ملا هم برعكس آن نموده يعني انگشت ها را بر زمين گذاشته پشت دست را به هوا كرد. سياح بي اندازه ملا را تحسين نموده و به امير گفت: از داشتن چنين مرد دانشمندي بايستي به خود بباليد. امير پرسيد: مقصود از سوالات را بيان كن. سياح گفت: من دايره اول را كشيدم مقصودم نشان دادن كره زمين بود. ملا آنرا به دو قسمت كرده فهماند كه به كرويت زمين متعقد است و رموز آنرا ميداند و با آن خط استوا را كشيده زمين را به دو نيمكره شمالي و جنوبي تقسيم كرده است. مرتبه دوم كه دايره كشيدم و او آنرا به چهار قسمت تقسيم نمود خواست بفهماند كه سه قسمت زمين آب و يك قسمت خاك است. بعد من با انگشتان خود نباتات و رستني ها را نشان دادم و اسرار نموي آنها را پرسيدم. ملا هم با دست خود باران و اشعهً آفتاب را نشان داد كه به وسيله آنها نباتات نمو ميكنند و حقيقتا بايد ملا را بحرالعلوم نام گذاشت. امير حاضر جوابي ملا را خوش آمده او را با دادن انعام و هدايا خُرسند نمود. پس از رفتن سياح از ملا مقصود او را پرسيدند گفت: با دست خود عكس زمين را كشيد من نصف كردم جرئت نكرد نصفش را ادعا كند. دوباره كشيد من چهار قسمت كردم . سه قسمت را خود برداشتم يكي را هم به او تعارف كردم . بعد او با دست خود اشاره كرد كه خيلي گرسنه هستم اگر اينجا پلو بود ميخوردم. من در جوابش گفتم اگردور آن كشمش و خورما و پسته باشد بهتر است. از شنيدن حرف ملا حاضرين مدتي خنديده به ذكاوت او آفرين گفتند.
footer
اشتهاي ملا

ملا را به مهماني خواسته بودند. در مجلس از او پرسيدند: براي خوردن اشتها داري؟ ملا گفت: من در دنيا فقط همين يك چيز را دارم.

footer
تبلیغات گوگل در سایت شما
Copyright © Shamali.net All Rights Reserved.
Register Forgot Pass?