?
spacer
.....................به شمالی باستان خوش آمدید
Welcome to www.shamali.net - Enjoy your visit 1
  1
The Ancient Shamali 1
1
header
صفحــــــــــــــــــــــــات
حكايات و طنز هاي شيرين ملانصرالدين صفحه یکصد و چهاردهم

انجام وظيفه

ملا در باغ خود مشغول كاشتن نهالهاي كوچك بود عابري پرسيد به چه طمع به كاشتن اين درختها مشغولي؟ وتصور ميكني چند سال ديگر عمر مينمائي كه ثمر اين درختها را بخوري؟ ملا با كمال وُقار گفت: اي نادان ديگران كاشتند ميوه آن نصيب ما شد ما مي كاريم تا آيندگان از آن استفاده كنند.

footer
استحمام گرم و سرد

روزي ملا از صحرا كه به خانه آمد زنش گفت: بهتر است فورا َ به حمام رفته زود برگردي چون عروسي خواهرم است و تو بايد وظيفهَ پدري انجام دهي ملا به حمام رفته با عجله خود را شسته وقت خارج شدن باران شديدي مي باريد حدس زد به اين زودي باران آرام نمي شود ناچار لباسهايش را به دستمالي پيچيده و زير بغل زد و عريان عازم محل عروسي شد اهل خانه كه همه منتظر آمدن ملا بودند او را ديدند عريان در هواي باراني مي آيد پرسيدند اين چه وضعي است؟ ملا گفت: هر كس بي موقع به حمام بروم استحمام سرد و گرم هر دو ميكند.

footer
خوابم پريده

ملا بعد از نصف شب از خانه خارج شده در كوچه ها ميگشت چوكي دار به او رسيده پرسيد: ملا در اين وقت شب در كوچه ها چه ميكني؟ ملا گفت خان چوكي دار صاحب خدا مبتلايت نكند سر شب خوابم پريده و چند ساعت است هر چه ميگردم گردش نمي رسم.

footer
ماهي گرفتن ملا

ملا در كنار چشمه آبي مشغول ماهي گيري بود و ماهي هائي كه ميگرفت در سبدي مي انداخت بچه هاي محل كه او را كاملا ً مشغول ديدند هر يك دو سه دانه برداشته فرار ميكردند ملا التفات به انها نكرده بكار خود مشغول بود پس از ساعتي كاملا ً خسته شد برخاست كه برود چون سبد را نگاه كرد ابدا ً ماهي در آن نديد رو به چشمه كرده گفت: مي بيني همانطور كه خالي آمده ام خالي بر ميگردم ديگر بي جهت بر من منت مگذار پس سبد را به چشمه انداخته گفت اينهم مال تو.

footer

تبلیغات گوگل در سایت شما
Copyright © Shamali.net All Rights Reserved.
Register Forgot Pass?