?
spacer
.....................به شمالی باستان خوش آمدید
Welcome to www.shamali.net - Enjoy your visit 1
  1
The Ancient Shamali 1
1
header
صفحــــــــــــــــــــــــات
حكايات و طنز هاي شيرين ملانصرالدين صفحه یکصد و هفتم

دعوت ملا

ملا نزد زنش آمده و گفت: زود تهيه غذاي چاشت را بگير كه امروز مهمان دارم. زن گفت: آخر با نداشتن وسيله در منزل و با بيماري بچه ها و با اينكه ميداني من امروز بايد به حمام بروم و مادرم را گفته ام چاشت اينجا بيايد كه بچه ها را نگهدارد، اين چه وقت مهمان وعده دادن بود؟ ملا جواب داد: براي همين مهمان دعوت كردم تا بفهمد زن و بچه ها و مادر زن و ناخوشي آنها چقدر لذت دارد. چون آن احمق به فكر زن گرفتن افتاده است.

footer

مرض خستگي

ملا با رفيقش از شهر خارج شده به شهر ديگري ميرفتند. هنوز نيم فرسخ نرفته بودند كه ملا از خر فرود آمده گفت: خسته شدم. خوبست از ده روبرو فكر غذائي بكنيم. رفيقش گفت: تو برو گوشت بخر بياور تا من بپزم. ملا گفت: من خسته ام اين زحمت را خودت بكش. رفيق ملا رفته گوشت را خريده و آورد. او ملا را كه خوابيده بود، صدا كرد و گفت: من گوشت را آوردم. برخيز آتش روشن كرده آن را كباب كن. ملا گفت: من خسته ام به علاوه كباب كردن هم بلد نيستم. رفيقش كباب را پخته گفت: لااقل بر خيز از چشمه آب بياور. ملا گفت: من هر چه ميگويم خسته ام باور نميكني. اين زحمت را هم خودت بكش. رفيقش آب هم آورد. آنوقت ملا را صدا كرده گفت: بلند شو غذا بخور. ملا گفت: چند تكليف را از خستگي رد كرده ام ديگر خجالت ميكشم اين يكي را هم عذر بخواهم. پس برخاسته با عجله تمام به خوردن پرداخت.

footer

مُهلت

شخصي از ملا خواهش كرد كه صد دينار به مدت يكماه به او قرض بدهد. ملا گفت: نصف خواهش اترا ميتوانم بپذيرم. آن شخص گمان كرد كه پنجاه دينار خواهد داد. گفت: عيبي ندارد. پنجاه دينار هم كار را صورت ميدهد. ملا گفت: اشتباه نكن. نصف خواهش ات را كه ميتوانم بپذيرم دادن مهلت است كه در آن قسمت سخاوت زياد به خرچ داده به جاي يك ماه تا دو سال هم ميتوانم مهلت بدم ولي پول ندارم قرض بدهم.

footer

تبلیغات گوگل در سایت شما
Copyright © Shamali.net All Rights Reserved.
Register Forgot Pass?