ملا نزد زنش آمده و گفت: زود تهيه غذاي چاشت را بگير كه امروز مهمان دارم. زن گفت: آخر با نداشتن وسيله در منزل و با بيماري بچه ها و با اينكه ميداني من امروز بايد به حمام بروم و مادرم را گفته ام چاشت اينجا بيايد كه بچه ها را نگهدارد، اين چه وقت مهمان وعده دادن بود؟ ملا جواب داد: براي همين مهمان دعوت كردم تا بفهمد زن و بچه ها و مادر زن و ناخوشي آنها چقدر لذت دارد. چون آن احمق به فكر زن گرفتن افتاده است.