?
spacer
.....................به شمالی باستان خوش آمدید
Welcome to www.shamali.net - Enjoy your visit 1
  1
The Ancient Shamali 1
1
header
صفحــــــــــــــــــــــــات
حكايات و طنز هاي شيرين ملانصرالدين صفحه بیست و نهم


اره بي دندان

روزي اهل ده چاقوئي بزرگتر پيدا كرده نزد ملا آورده پرسيدند: اين چيست؟ ملا گفت: اين اره است كه هنوز دندان نكشيده.

footer


غرفه بهشتي

روز پنجشنبه واعظي روي منبر وعظ ميكرد كه هر كس شب جمعه با عيال خود نزديكي كند در بهشت غرفه مخصوصي برايش ساخته ميشود. زن ملا كه تفصيل را شنيد همان شب براي ملا نقل كرده هوس غرفه بهشتي نمود. پس از آنكه غرفه ساخته شد خانم گفت: آن غرفه مال تو، غرفه اي هم براي من بساز. ملا كه نميتوانست گفت: در بهشت هم مثل دنيا زن و شوهر بايد در يك منزل زندگي كنند.

footer


ديوانگان

از ملا پرسيدند: ميداني در شهر ما چند نفر ديوانه است؟ ملا گفت: به جز چند نفر همه ديوانه اند. آن چند نفر هم خالي از يك نوع ديوانگي نيستند.

footer


جنگ رفتن ملا

در ميان اهالي دو ده جنگ در گرفته بود و آنها بر سر يكديگر ريخته و از كشته پشته ميساختند. عده اي از مردم جمع شده و چند نفر از نيرومند ترين پهلوانان شهر را جمع كرده و براي كمك به اهالي يكي از دهكده ها به جنگ فرستاندند و ملا هم در ميان آنها بود و يك شمشير پو يك سپر هم به وي داداه بودند. ملا و سايرين به جنگ رفتند. پس از چند روز ملا با سر شكسته و بدن زخمي باز گشت. پرسيدند براي چه از خودت دفاع نكردي و گذاشتي آنها تو را زخمي كنند؟ ملا گفت: آخر آدمهاي حسابي خود تان اگر جاي من بوديد و در دستهايتان يك شمشير و يك سپر بود با كجاي خود دفاع ميكرديد.

footer



تبلیغات گوگل در سایت شما
Copyright Shamali.net All Rights Reserved.
Register Forgot Pass?