?
spacer
.....................به شمالی باستان خوش آمدید
Welcome to www.shamali.net - Enjoy your visit 1
  1
The Ancient Shamali 1
1
header
صفحــــــــــــــــــــــــات
حكايات و طنز هاي شيرين ملانصرالدين صفحه یکصد و هفدهم
مرغ متفكر

ملا از بازار ميگذشت جمعي را ديد دور مرغ كوچكي به اندازه كبوتر جمع شده براي خريد آن اصرار دارند بطوريكه قيمت مرغ به دوازده سكه طلا رسيده. ملا با خود گفت شايد اين روزها قيمت مرغ بلند شده باشد كه اين مرغ كوچك را دوازده سكه طلا ميخرند پس فيل مرغ من كه به قدر يك بره جثه دارد حتما ً پنجاه سكه به فروش خواهد رفت و رفع بسياري از حوائج پولي مرا خواهد كرد. در حال بمنزل رفته با هزار زحمت فيل مرغ پير را در بغل گرفته به بازار برده در ميان دلالان ايستاد و فيل مرغ را براي فروش عرضه داشت. دلالها فيل مرغ را داوزده سكه نقره قيمت نمودند ملا بي اندازه غضبناك شده گفت عجب مردمان نادان و بي انصافي هستيد مرغ باين خوش خط و خالي و بزرگي دوازده سكه نقره قيمت ميكنيد در حاليكه ساعتي پيش مرغ كوچكي كه به اندازه يك كبوتر بود دوازده سكه طلا قيمت نموديد؟ گفتند آخر آن طوطي سخنگو بود كه بسيار كمياب است نه مرغ معمولي. ملا گفت: هنر آن طوطي چه بود كه اينقدر قيمت دارد؟ گفتند: طوطي ميتواند يكساعت مثل آدم حرف بزند ملا برگشته نگاهي به فيل مرغ كرد ديد كه در بغلش خواب رفته گفت: اگر طوطي شما يكساعت حرف ميزند فيل مرغ من دو ساعت فكر ميكند.

footer
غذاي بي زحمت

غذاي چربي براي ملا هديه آوردند گفت اگر زحمت نميبود خيلي لذيد ميشد زنش پرسيد چه زحمتي دارد غذا را تو كه پخته نكردي ديگري آورده و تو ميخوري. ملا گفت: عجب، تو هنوز نميداني شريك داشتن در خوردني زحمت است. اگر تو نميبودي لذت نان معلوم ميشد.

footer
قرض نميدهم

ملا در كوچه انار ميفروخت زني او را صدا زد تا قدري انار بخرد. ملا قيمت را گران گفت زن اعتراضكرد ملا شروع به تعريف انار كرد زن گفت پول نقد ندارم دفعه ديگر كه آمدي باز قرضت را ميدهم. ملا گفت از اين انار بخور ببين چقدر شرين است زن گفت: روزه دارم ملا گفت حال كه رمضان نيست زن گفت: چند سال است كه روزه قضا دارم ملا گفت به تو قرض نميدهم زيرا تو قرض خدا را چند سال است ادا نكردي.

footer
تبلیغات گوگل در سایت شما
Copyright © Shamali.net All Rights Reserved.
Register Forgot Pass?