?
spacer
.....................به شمالی باستان خوش آمدید
Welcome to www.shamali.net - Enjoy your visit 1
  1
The Ancient Shamali 1
1
header
صفحــــــــــــــــــــــــات
حكايات و طنز هاي شيرين ملانصرالدين صفحه پنجاه و دوم

براي تجربه

زن ملا به او گفت: سبب اين كه در خواب اينقدر خروپف ميكني چيست؟ ملا گفت: چرا دروغ ميگوئي مخصوصا دفعه پيش كه به من گفتي دو شب تا صبح خواب را برخودم حرام كرده كه ببينم راستي خروپف ميكنم يا نه. ابدا صدائي نشنيدم و يقين دارم كه تو اشتباه كرده اي و خودت خروپف ميكني خيال كرده اي كه من هستم.

footer

استراحت ملا

شخصي از ملا پرسيد: ساعات استراحت تو چه وقت است؟ ملا گفت: چند ساعت در شب و دو ساعت در بعد از طهر ها كه او ميخوابد. آن شخص پرسيد: او كيست؟ ملا گفت: عيال من. شخص مزبور گفت: نادان پرسيدم خودت كي استراحت ميكني. به عيالت چه كار داشتم. ملا جواب داد: نادان خودت هستي مگر نميداني ساعاتي كه زنم در خواب است من ميتوانم نفس راحتي بكشم.

footer

تعارف راستي

در موقع بي پولي رفقاي ملا از او مهماني خواستند. ملا هر چه عذر كرد نپذيرفتند. بالاخره به اصرار، خود آنها روزي را معين كردند و ملا هم قبول كرد به شرط آنكه غذاي حاضري بسازند. روز موعود براي چاشت نان و ماست و خرما و پنير و انگور تهيه ديده بود و به دوستانش اصرار بي اندازه ميكرد كه خجالت نكشيد اين غذا متعلق به خود تان است، همانطور كه در منزل ميل ميكنيد اينجا هم بي تكليف صرف نمائيد. رفقا از تعارف ملا خيلي شاد گشتند و با كمال ميل چاشت را صرف كرده و روزي را به خوشي گذرانيدند. ولي وقتي بيرون آمدن از منزل ملا، كفش و عباي خود را نيافتند. از ملا پرسيدند: آنها را كجا گذاشته ايد؟ ملا گفت: نزد سمسار سرگذر. دوستان سوال كردند: براي چه؟ ملا جواب داد: مگر نه اينكه وقتي غذا ميخورديد ميگفتم مال خود تان است، دروغ نگفتم قيمت كفش و عبايتان بود. رفقا مجبور شدند پولي بين خود جمع كرده به ملا بدهند كه برود كفش و عبايشان را از گرو بيرون آورد. ملا هم به آنها فهماند كه اصرار بي موقع ضررش نصيب خود شخص خواهد گرديد.

footer

تبلیغات گوگل در سایت شما
Copyright © Shamali.net All Rights Reserved.
Register Forgot Pass?