?
spacer
.....................به شمالی باستان خوش آمدید
Welcome to www.shamali.net - Enjoy your visit 1
  1
The Ancient Shamali 1
1
header
صفحــــــــــــــــــــــــات
حكايات و طنز هاي شيرين ملانصرالدين صفحه چهل و سوم
هزار اشرفي

...ادامه از صفحه قبل
اما من نميتوانم پياده بيايم چون خيلي خسته هستم و اگر ميخواهي مرا به خانه قاضي ببري بايد برايم قاطري بياوري. مرد پول پرست به سرعت به خانه اش رفته و قاطر خود را به راه انداخته و به خانه ملا آورد. ملا نگاهي به قاطر انداخت و گفت: لباس من هم زياد مناسب نيست و اگر ميل داري با تو به خانه قاضي بيايم بايد يكي از لباسهاي خوب و نو خود را به تنم كني. مرد پول پرست كه ميخواست به هر ترتيبي شده پولهاي خويش را پس بگيرد به سرعت به خانه رفت و يكي از بهتريت لباسهاي خود را به ملا آورد. ملا لباس را پوشيد و سوار بر قاطر شد و به همراه مرد پول پرست به خانه قاضي رفتند. وقتي وارد خانه قاضي شدند، مرد پول پرست همه چيز را براي قاضي تعريف كرد. قاضي نگاهي به ملا انداخته و گفت: خوب ملا آيا اين مرد راست ميگويد و تو پولهاي او را برداشته اي؟ ملا سرش را جنبانيد و گفت: خير قربان... اين مرد يكي از دروغگو ترين افراد روي زمين است و براي اينكه پولهاي مرا بگيرد چنين داستاني را درست كرده است. قاضي رويش را به طرف مرد پول پرست كرده و گفت: خوب چي ميگوئي آيا ملا راست ميگويد؟ مرد پول پرست فرياد زد: قربان او خودش دروغگو است و پولهاي مرا برداشته. ملا لبخندي زد و به قاضي گفت: جناب قاضي اين مرد به قدري طماع و پول پرست و حيله گر است كه اگر چند دقيقه ديگر با شما حرف بزند ادعا خواهد كرد كه قاطري كه سوار هستم نيز مال او است و من آنرا هم از وي دزديده ام. مرد پول پرست تا اين حرف را شنيد خشمگين و برآشفته فرياد زد: پس چه آيا ميخواهي بگوئي قاطر هم به تو تعلق دارد. ملا رو به قاضي كرده و گفت: نگفتم قربان... و او را اگر رو بدهيد حتي ادعاي مالكيت لباس تن مرا نيز خوهد كرد. پولدوست طمعكار كه ديگر خونش به جوش آمده بود به طرف ملا حمله برد تا او را تنبيه نمايد و در همانحال گفت: حيله گر دروغگو اين لباس كه به تن داري از آن من نيست... براي چه اين قدر دروغ ميگوئي . هم اكنون ترا ميكشم. ملا داد و فرياد براه انداخت و سرباز هاي قاضي به دستور وي مرد پول پرست را گرفته و به زندان انداختند و قاضي رويش را به طرف ملا كرده و گفت: متشكرم دوست عزيز كه آدم حقه بازي را به ما معرفي كردي و به همين جهت يك اشرفي به تو پاداش خواهم داد. اوپس از اين حرف دست در جيب خود كرده و يك اشرفي خارج ساخته به دست ملا داد. ملا پول را گرفت و دستش را به طرف آسمان دراز كرده و گفت: خداوندا متشكرم كه قرضت را خيلي زود ادا كردي و يك اشرفي باقي مانده را هم برايم فرستادي.

footer
تبلیغات گوگل در سایت شما
Copyright © Shamali.net All Rights Reserved.
Register Forgot Pass?