ملا و رفيقش كاسه اي ماست خريدند و قرار گذاشتند تا به شراكت آنرا بخورند. رفيق ملا كه مرد زرنگي بود، خطي در وسط ماست كشيده و آنرا به دو قسمت كرد و گفت: آن طرف خط مال تو و اين طرف از من است. ملا گفت قبول دارم. مرد زيرك گفت: من ميخواهم سهم خودم را با شكر مخلوط كنم. ملا گفت: ولي ماست مايع است و بنا بر اين بهتر است شكر را با تمام ماست مخلوط كني تا هر دو بخوريم. مرد زيرك گفت: نه و چنين كاري را نخواهم كرد. ملا كه عصباني شده بود، قوطي روغن زيتوني را كه در آن نزديكي بود برداشته و در ماست خالي كرد. رفيقش فرياد زد براي چه اين كار را ميكني مگر تا كنون كسي ماست را با روغن زيتون مخلوط كرده كه تو اين كار را ميكني؟ ملا گفت: من قسمت خودم را با روغن مخلوط ميكنم تو ناراحت نباش.